بیوگرافی و زندگینامه
نیما کرمی مجری صدا و سیما متولد خرداد ماه سال 1356 در تهران است و 40 سال سن دارد .
تحصیلات : وی فارغ التحصیل رشته مهندسی عمران در مقطع لیسانس از دانشگاه آزاد است .
وی با اجرای برنامه های تلویزیونی از جمله برنامه صبحی دیگر که از شبکه اموزش پخش میگردد به شهرت رسید . وی در این برنامه به همراه همسرش زینب زارع به صورت مشترک به اجرا می پردازند.
نیما کرمی چند سالی است که ازدواج کرده است . همسر او زینب زارع نام دارد که او هم از مجریان تلویزیون است که علاوه بر اجرا در زمینه طراحی مانتو را هم شروع کرده و نام برند مانتوهای طراحی شده خود را نیز میس سان (بانوی خورشید) گذاشته است. این زوج هنرمند دارای یک فرزند دختر به نام نیلی می باشند.
وی با احسان کرمی که او هم از مجریان سیما است هیچ نسبتی ندارد و یک تشابه فامیلی می باشد.
اینستاگرام نیما کرمی : instagram / Karaminima
عکس نیما کرمی و همسرش زینب زارع
نیما کرمی و پدرش و دخترش و عمویش
عکس همسر و دختر نیما کرمی
گفتگو با نیما کرمی و زینب زارع
وقتی پنج ساله بودم برای اولینبار جلوی میکروفن رفتم
نیما کرمی: پدر من از گویندهها و تهیهکنندگان قدیمی رادیوست و من هم همیشه این شغل را دوست داشتم. اولینبار که جلوی میکروفن قرار گرفتم فقط پنج سال داشتم. خوب به یاد دارم قرار بود تیزری رادیویی درباره واکسیناسیون بسازند و نیاز به صدایی کودکانه داشتند و این اولین باری بود که صدایم ضبط و در رادیو پخش شد. در دوران دبیرستان برنامههای صبحگاهی را اجرا میکردم؛ تا اینکه فرصتی برایم پیش آمد تا بازیگری را تجربه کنم و در سریالی برای مرکز اصفهان بازی کردم.
بعد از آن دوباره به سمت اجرا رفتم تا اینکه در سال ۷۴ به تهران آمدیم و من گویندگی برای واحد دوبلاژ شبکه پنج را شروع کردم. بچههای رادیو صدای مرا در این برنامهها که مستند بود شنیدند و از آنجا که صدایم خیلی شبیه به پدرم بود، صدای مرا با ایشان اشتباه گرفتند و به پدرم گفتند که چقدر فلان برنامه جالب بود و پدرم هم گفته بود: «گوینده آن برنامهها نیما بود نه من.» به این ترتیب دوستان رادیویی هم از پدرم خواستند تا مرا به رادیو معرفی کند. خلاصه من به رادیو رفتم و پس از آن هم اجراهای تلویزیونیام شروع شد.
زینب : در دوران دانشجویی معمولا همه دوست دارند به استقلال مالی برسند و این موضوع هیچ ربطی به این ندارد که شما خانوادهای متمول یا بیپول داشته باشید. درواقع این یک جور اشتیاق دوران جوانی است. سال ۸۲ من دانشجوی تئاتر بودم و یکی از دوستانم به من گفت که برای گروه نیمرخ تست اجرا میگیرند.
استودیوی این برنامه نزدیک دانشگاه ما بود، برنامه مربوط به نوجوانان و مجری برنامه هم مژده لواسانی بود. برای این برنامه مجری دوم میخواستند و اجرای من مورد قبولشان واقع شد که پس از آن به رادیو رفتم و کار اجرا را ادامه دادم تا به امروز.
بازیگری را دوست داریم
نیما : در این سالها جسته و گریخته کار بازیگری را ادامه دادم. در چند تئاتر حرفهای و یک تلهفیلم بازی کردم. در مورد تئاتر که باید بگویم برایم خیلی لذتبخش است و درواقع کاری دلی محسوب میشود اما در مورد سینما و تلویزیون به دنبال یک موقعیت بسیار خوب هستم. برای من که موقعیتم در حیطه اجرا تثبیت شده چندان مناسب نیست که در زمینهای دیگر و در کاری ضعیف ظاهر شوم. دوست دارم اگر قرار است در فیلم یا سریالی بازی کنم، آنقدر خوب باشد که دیده شود و از اینکه در حیطهای دیگر کار میکنم لذت ببرم و یک کار موفق باشد؛ نه اینکه صرفا حضور داشته باشم.
زینب : من کارگردانی تئاتر خواندهام، در دانشکده هم بازی کردهام اما خب، خیلی سال است از این فضا دور شدهام. شاید اگر در همان حال و هوا میماندم میتوانستم بازی کنم. بازیگری هم مانند خلق کردن است و شما خالق نقشتان هستید. انسان دوست دارد خالق باشد و اصلا به همین خاطر است که برخی از آدمها به سمت هنر میروند چون در این حیطه میتوانند با خلاقیت خود دست به خلق آثار مختلف بزنند.
در اجراهایمان خودمان هستیم و نقش بازی نمیکنیم
زینب : اجرا کاری سخت و سنگین است؛ بهخصوص اگر روی آنتن زنده باشید. من شخصا اجراهای دونفرهمان را دوست دارم و فکر میکنم خوب از آب درمیآید چون رابطهمان در این اجراها همانی است که در واقعیت هم وجود دارد و دوست نداریم برای مردم نقش بازی کنیم.
ما در این اجراها از فضای همیشگیمان دور نمیشویم و فقط سعی میکنیم کارمان به اصطلاح کادربندی شده باشد چون مردم برنامههایی را میپسندند که حواشی بیجهت نداشته باشد. خدا را شکر بازخوردی که از مردم گرفتهایم خوب است.
نیما : در اجرای دو نفره احترام حرف اول را میزند. اگر در این اجراها یک نفر بخواهد دوربین یا میکروفن را مال خودش کند و به اصطلاح بدزدد، توی حرف پارتنر خود بپرد، همکارش را جلوی مردم خراب کند و. . . هم برنامه خراب میشود و هم مردم این موضوع را به خوبی درک میکنند و از تماشای برنامه لذت نمیبرند. اگر این اجراها توسط یک زن و شوهر اجرا شود به این نکات باید بسیار بیشتر هم توجه داشت.
منظور من این نیست که نباید بین ما شوخی باشد؛ اتفاقا من و زینب در اجراهایمان با هم شوخی هم میکنیم اما این شوخیها باید از جنس احترام و ادب باشد نه از جنس تخریب شخصیت؛ یعنی من هرگز زینب، خانوادهاش، مدل حرف زدنش و. . . را مورد شوخی قرار نمیدهم.
تاکید من و زینب این است که جلوی دوربین خودمان باشیم و رابطهمان درست همان شکلی باشد که همیشه با هم داریم. بازی و ادا و اطوار خیلی سریع لو میرود و مردم میفهمند چه کسی خودش است و چه کسی نقش بازی میکند. قربان صدقه الکی رفتن زود مشخص میشود یا اگر طرف مقابلتان را تخریب شخصیت کنید، مشخص میشود که عقدهگشایی دعوای شب قبل را آوردهاید روی آنتن!
کارگاه خورشید
نیما : ایده اولیه کارگاه مشترک من و همسرم با آینه و شمعدان عروسیمان شروع شد. دوستی که فامیلمان هم بود آینه و شمعدان عروسی ما را ساخت و کلی طرفدار پیدا کرد و این منجر به قرار کاری بین ما شد. در ابتدا کار با شیشههای رنگی را شروع کردیم و نام برندمان را خورشید گذاشتیم. الان اما کارمان تلفیق کاشی و چوب یا فلز و چوب است.
زینب : درواقع ما همان کاری را میکنیم که گذشتگانمان هم انجام میدادند اما در حال حاضر به خاطر کم کردن هزینهها به فوم و امدیاف روی آوردهایم. ما در کارهایمان چرم، کاشی و فلز را با چوب تلفیق میکنیم و محصولاتی برای طراحی داخلی منزل و محل کار میسازیم. درواقع ما همان راه گذشتگان را ادامه میدهیم و البته حس و حال، ذوق و حال خوبمان را به کارها تزریق میکنیم. جالب اینکه ایده اغلب این کارها از جمعهای دوستانه به دست میآید؛ مثلا دوستانمان میگویند به فلان وسیله نیاز داریم اما در بازار چیز خوبی پیدا نمیشود و همین موضوع انگیزهای میشود تا تلاش کنیم آن چیزی را بسازیم که دوستانمان نیاز دارند و شبیهاش در بازار وجود ندارد.
نیما : از صفر تا صد وسایلی که در کارگاه ما تولید میشود، کار دست است و به قول قدیمیها نفس هنرمند به آن خورده است؛ حتی نقاشیهایی که روی چوب میبینید کار دست یک هنرمند است. این نقاشیها را همسر آقای نیما رئیسی میکشد.
«میس سان» برند طراحی مانتوی ما
زینب زارع: خواهر من طراحی پارچه و لباس خوانده است. کار ما فعلا طراحی و دوخت محدود برای آدمهایی است که به ما سفارش میدهند و لباسهای خاص دوست دارند. راستش من شخصا لباسهایی که دوست دارم را در بازار پیدا نمیکنم؛ لباسهایی که در عین سادگی شیک، زیبا و پوشیده باشند.
نیما کرمی: با کار چوب برند خورشید تولید شد با نام «سان وود» و حالا طراحی مانتو و لباسمان «میس سان» یا بانوی خورشید نام گرفته است. خوشبختانه دوستان هنرمند از این لباسها استقبال کردهاند. همکارانمان خانمها شبنم مقدی، لیندا کیانی، هانا کامکار و. . . از مانتوهای طراحی ما استقبال کردهاند.
شهرت همراه با محبوبیت لذت بخش است
نیما : شهرت به تنهایی شاید آزاردهنده باشد اما وقتی همراه با محبوبیت باشد لذتبخش است. فرد مشهور موظف است با همه افرادی که به سمتش میآید با خوشرویی و احترام برخورد کند و خب این کمی کار را سخت میکند اما در عین حال محبت گرفتن از مردم لذتبخش است. ما هم مثل همه مردم درگیری، مشکل، دعوا، اوقات تلخی، بیماری و. . . داریم اما این حق را نداریم که ناراحتیهایمان را در مواجهه با مردم نشان دهیم.
زینب : ما در دنیایی زندگی میکنیم که شهرت خیلی اهمیت دارد و حتی آدمها شغلهایشان را بر این اساس انتخاب میکنند که مشهور شوند. در همه عرصهها دیده شدن به نفع آدمها تمام میشود و دنیای مجازی هم به این موضوع دامن زده است و به طی کردن مسیر شهرت کمک میکند.
مثلا تا همین چند سال پیش ما ترانهسراها، موزیسینها، شعرا، نویسندهها و. . . را تنها از روی اسمشان میشناختیم و هرگز ندیده بودیمشان اما الان به لطف دنیای مجازی همه را به چهره میشناسیم و این دیده شدن خیلی برای همه مهم شده است. الان شهرت مختص مجریان، بازیگران و ورزشکاران نیست. دنیای شهرت جذاب است؛ البته من آدم مشهوری نیستم اما نیما را همه میشناسند و خوشبختانه همسرم در این مورد خیلی باحوصله است.
نیل مدیر برنامه ماست
کرمی: با پدر و مادر شدن جنس زندگی عوض میشود و شما باید این تغییرات را دوست داشته باشید تا از پدر و مادر شدنتان لذت ببرید. آنهایی که از بچهدار شدن مینالند که «بابا بچه خیلی اذیت میکند و…» اصلا دوست نداشتهاند که بچهدار شوند.
ما هشت سال است ازدواج کردهایم از سال چهارم به بچهدار شدن فکر کردیم و در سال ششم بچهدار شدیم. همه این روند هم از قبل فکر شده و برنامهریزی شده بود به همین خاطر تغییرات برایمان لذتبخش بود و میدانستیم جنس زندگیمان عوض میشود و مثلا شبی باید چند بار از خواب بپریم. (میخندد) البته من که فقط از خواب بیدار میشوم و میپرسم: «چی شده؟» و زینب میگوید: «هیچی بخواب» خلاصه همراهی من در این حد است. (میخندد)
پس از بچهدار شدن شما باید همه برنامههایتان را با خواب و بیداری، سلامت و بیماری، تفریحات و بازی و حتی دستشویی رفتن بچه هماهنگ کنید. (میخندد) خلاصه بچه میشود مدیر برنامه زندگی.
زینب : من همیشه در زندگیام برای همهچیز تصویر ذهنی داشتم؛ مثلا در دوره نوجوانی از ازدواج، کار کردن، خانه دارم ؛ در ذهنم تصور داشتیم اما هرگز از بچهدار شدن هیچ تصوری نداشتم، (میخندد) ولی حالا که مادر شدن را تجربه کردم میگویم خیلی شیرین و دلنشین است.
نیل یعنی آبی
نیما کرمی: دوست داشتیم اسم بچهمان خاص باشد اما مثل بعضیها دنبال این ادا نبودیم که اسم ویژه یا عجیب و غریب روی بچهمان بگذاریم. هفته آخر بارداری با مشورت همسرم به این اسم رسیدیم.
زینب : من هم دوست داشتم اسم دخترم خاص باشد؛ نیل یعنی آبی. به نظرم این اسم خوشآهنگ و زیباست و بار معنایی خوبی دارد. میدانستیم که در کشورهای انگلیسیزبان اسم نیل را روی پسرها میگذارند مثل نیل آرمسترانگ ولی ترکهای آذربایجان خودمان و ترکهای کشور ترکیه این اسم را روی دختر میگذارند. بعدها دوستانمان در سریالهای ترکیهای این اسم را روی شخصیتهای زن داستان شنیدند و به ما گفتند نیل اسم فلان شخصیت در یک سریال ترکیهای است.
تلفظ اسمهای تکسیلابی در فرهنگ ما سخت است. پدر من هنوز دخترم را نیلی یا نیل جان صدا میزند یا پدر همسرم او را نیل خانم جان صدا میکند. اوایل سخت بود ولی الان دیگر همه این نام را پذیرفتهاند.
دوست داریم آقای ظریف مهمان برنامهمان شوند
نیما کرمی: اگر قرار باشد برنامهای داشته باشیم و مهمان آن را خودم انتخاب کنم دوست دارم میزبان آقای محمدجواد ظریف باشم. دوست دارم در بخشی از برنامه خانوادهشان هم حضور داشته باشند و از همسرشان سوال کنم «داشتن چنین همسری که مرتب در سفر هستند با این همه دردسر چطور است؟» (میخندد)
زینب زارع: من هم خیلی دوست دارم در برنامهای با اجرای مشترک میزبان آقای ظریف باشیم. مهمان دیگری که دوست دارم به برنامهمان دعوت کنم علی دایی است. به نظرم شخصیت موفق و جالبی دارد. من از چالشها و حواشی اطرافش هم خوشم میآید.(میخندد) مهمانان دیگری که دوست دارم با آنها صحبت کنم همایون شجریان، وحید جلیلوند و اصغر فرهادی هستند.
نیما : بدمان نمیآید در یک برنامه هم
میزبان بابک زنجانی باشیم! (میخندد) دوست دارم از او بپرسم: «چطور شد
تبدیل به یک غول در شرکتهای نفتی شده؟ چطور این همه سال با این بدهیها
زندگی کرده و اصلا این همه شرکت، ثروت و. . . را از کجا به دست آورده.»
همچنین خیلی دوست دارم در یک برنامه میزبان خودروسازان وطنی باشم و از
آنها بپرسم: «شما به چی فکر میکنید که این ماشینها را میسازید؟»
(میخندد)
برنامههای مخصوص نوروز و سال تحویل به تکرار افتادهاند
زینب زارع: برنامههای نوروز ما مخصوصا برنامه سال تحویل به تکرار افتاده؛ طوریکه اگر بهترین مهمانان هم در این برنامهها دعوت شوند برای مخاطب جذابیت ندارد چون شکل و فرم کلی این برنامهها روندی تکراری دارد.
نیما : برنامه مخصوص امسال میتواند مثلا با گروه «خندوانه» باشد. این برنامه میتواند برای مخاطب جذاب باشد؛ البته ما هم طرحی به یکی از شبکهها دادهایم و شاید مهمان نوروزی مردم باشیم.
زینب : در برنامههای مخصوص نوروز یا مناسبتهای دیگر همه شبکهها به یک شکل عمل میکنند و فقط دکورها فرق دارد. من فکر میکنم نیاز است نگاهی نو و ایدههایی جدید به برنامههای مناسبتی تزریق شود؛ مثلا همین ایده «خندوانه» که نیما اشاره کرد، جالب است.
تاکشوهای شبکههای خارجی را میبینیم
نیما : تاکشوهای شبکههای خارجی را گاهی میبینیم. زینب بیشتر از من این برنامهها را دنبال میکند. بعضی از این برنامهها واقعا جذابند اما خب باید توجه داشته باشیم که هر رسانه قوانین خود را دارد و ما نمیتوانیم مانند مجریهای آن برنامهها عمل کنیم؛ یعنی اصلا فرهنگ و عرف جامعه ما این اجازه را به ما نمیدهد؛ مثلا نمیتوانیم برنامهای مانند اُپرا در ایران داشته باشیم و هرکس هم تلاشی در این مورد کرده شکست خورده است.
زینب : دیدن این برنامهها کمک میکند تا از استاندارد تعریف شدهای که وجود دارد کمی دور شویم و فراتر فکر کنیم.
مجری باید خوشلباس و خوش چهره باشد
نیما : در هر برنامه تلویزیونی باید یک طراح لباس و یک طراح گریم وجود داشته باشد. خوشبختانه الان دیگر در برنامهها طراح گریم وجود دارد در حالی که سابقا به ما میگفتند «خودتان قبل از برنامه فوم بزنید به صورتتان بس است!» اما هنوز در حیطه طراح لباس هیچ برنامه مشخصی وجود ندارد در حالی که با ۱۰طراح و متخصص لباس میتوان کل برنامههای صدا و سیما را پوشش داد.
من که از جیب خودم لباس میخرم پس چه بهتر که یک طراح به من بگوید برای هر برنامه بهتر است از چه نوع لباسی استفاده کنم. بخشی از پوششهای بیسلیقهای که در تلویزیون میبینیم به همین خاطر است که هنوز به مقوله حضور طراح لباس در کنار عوامل برنامهها دیدگاه حرفهای وجود ندارد.
زینب : من فکر میکنم ما باید به چشم مخاطب و دید بصری او احترام بگذاریم. برنامهها باید دکور زیبا داشته باشند و مجریها باید لباسهای زیبا بپوشند. به نظر من حتی یک مجری یا گوینده خبر در کنار داشتن صدای زیبا باید چهره مناسبی هم داشته باشد. نمیخواهم بگویم حتما باید شبیه محمدرضا گلزار باشد (میخندد) اما باید چهرهاش طوری باشد که مخاطب آن را بپذیرد.
حاشیه های اجرا …
نیما کرمی: اینکه میگویید زندگی برای مجریان تلویزیونی سخت است را قبول ندارم. هر رسانهای خطوط قرمز خود را دارد. وقتی شما در یک رسانه کار میکنید باید در چارچوب همان رسانه زندگی کنید و اگر این موضوع را دوست ندارید میتوانید شغلتان را عوض کنید.
زینب : من فکر میکنم آدمهایی که زندگی کاری و شخصیشان با هم تداخل پیدا میکند و زندگی برایشان سخت میشود دو حالت دارند؛ اول اینکه خودشان به دنبال حاشیه میروند و دوم اینکه آدمهای بدشانسی هستند؛ مثلا اینکه اتفاقی که ممکن است برای همه آدمهای دنیا بیفتد برای یک مجری هم رخ میدهد اما در همان حال کسی از او فیلمبرداری میکند و از بدشانسی این فیلم رسانهای میشود و. . .. بعضی وقتها به اتفاقهای اینچنینی که نگاه میکنم میبینم واقعا فقط میتوان اسم بدشانسی را رویش گذاشت؛ اینکه یک شوخی، یک جمله ساده یا یک اتفاق شخصی ناگهان بدون خواست آن فرد رسانهای شود دیگر فقط باید اسمش را بدشانسی گذاشت.
نیما : با زینب موافقم. ما باید در چارچوبهایی که رسانهمان مشخص میکند حرکت کنیم اما ممکن است این اتفاقها برای هر کسی بیفتد و خیلیها ناخواسته قربانی همین بدشانسیها شوند. ما در مرحله گذار هجوم اپلیکیشنهای رسانهای هستیم که هنوز فرهنگ استفادهشان را بلد نیستیم؛ مثلا اگر من در یک کافیشاپ با دوستانم بگویم و بخندم مگر چه میشود؟ مگر دیگران چنین معاشرتهایی در زندگیشان ندارند؟
درست است که من نباید کارهایی برخلاف عرف و شرع انجام دهم و به عنوان یک مجری مراقبت بیشتری از رفتارم داشته باشم اما همه آن آدمهایی که لوله تفنگشان را طرف مجریهایی میگیرند که چنین مشکلاتی برایشان به وجود آمده اگر تنها به ۲۴ ساعت گذشته خود نگاه کنند، دیگر به این راحتیها قضاوت نمیکنند یا همانهایی که به برنامهای که یک لهجه در آن به کار برده شده حمله و آتش آن را تند میکنند اگر با خودشان فکر کرده و به حجم جوکهای قومیتی که ارسال کردهاند فکر کنند دیگر به این راحتیها اجازه توهین به خودشان نمیدهند. به یاد داشته باشیم کسی را قضاوت میکنیم که قبلا کلی کار خیر کرده و تنها به خاطر یک اشتباه نباید او را حذف کرد.
برخی از اجراها : برنامه صبحی دیگر – برنامه دعوت – برنامه زنده رود – برنامه صبح خلیج فارس – برنامه من و شما – برنامه های سال تحویل و شب یلدا شبکه دو
نصرالله رادش بازیگر سینما و تلویزیون ایران متولد 12 آذر 1345 می باشد و 51 سال سن دارد, او اصالتا اهل بهبهان خوزستان است.
شروع بازیگری : رادش فعالیت هنری خود را از سال 1371 با بازی در مجموعه پنچری ساخته هرمز هدایت آغاز نمود.
او با حضور در مجموعه ساعت خوش به کارگردانی مهران مدیری توانست به خوبی شناخته شود و بعد از آن در اکثر کارهای مدیری حضور یافت.
نصرالله رادش در گذشتهای نهچندان دور مدتی در بیمارستان بستری بود و در طول مدت درمان همسر سابقش در همان موقع درخواست طلاق خود را داده بود و به همین دلیل از او جدا شد.
بعد از آن مدت نصرالله رادش در سال 96 مجدد ازدواج نمود و عکسی از خود و همسر جدیدش منتشر کرد.
یک شروع توفانی با ساعت خوش و بعد افولی طولانی، چرا؟
نمیدانم. یکسری از مسائل به خودم بستگی داشت. شاید اشتباهات خودم باعث کمکاریام شد. یک مقدارش هم بازمیگردد به اشتغال اصلیام در شغلی غیر از بازیگری برای اینکه امنیت مالی داشته باشم. احساس میکردم در این صورت خیال راحتتری خواهم داشت. دلیل دیگرش هم شاید به مدل خودم مربوط میشود. فکر میکردم بازیگری دیگر برایم جذابیتی ندارد، اما حالا میبینم هنوز هم ممکن است اتفاقاتی در این عرصه بیفتد که برایم جذاب باشد. تلاشم بر این است که کمکاری گذشتهام را جبران کنم.
در زمان پخش مجموعه ساعت خوش و آن اقبال بینظیر، پیشبینی میشد که شما یکی از بازیگران پرکار و مطرح سینما و بخصوص تلویزیون در سالهای آتی باشید. در نهایت اما پیشبینیها و گمانهزنیها درست از آب درنیامد.
باور کنید خودم هم دلیلش را نمیدانم. فکر میکنم چیزهایی در این جهان وجود دارد که ما از درک آن عاجز هستیم. خیلی نمیخواهم فلسفی صحبت کنم، اما گاهی اتفاقاتی میافتد که خود انسان در آن چندان نقشی ندارد. شاید زندگی میخواست این درس را به من بدهد که هر چیزی راحت به دست نمیآید. قبلا فکر میکردم خیلی چیزها را میشود راحت و بیدردسر به دست آورد. 16 سال پیش که سریال روزگار جوانی را کار میکردیم،
کیهان ملکی به من میگفت که سینما را مطمئن نیستم اما از این بعد در تلویزیون آنچنان سرت شلوغ خواهد شد که فرصت فراغت نخواهی داشت، اما این اتفاق نیفتاد. نمیتوانم بگویم آدم بدی هستم یا اذیت میکنم؛ شاید مدلم طوری است که کارگردانان ترجیح میدهند کمتر با من کار کنند، با آنکه ظاهرا همه مرا دوست دارند. همه میگویند فلانی بچه خوبی است. معمولا میگویند هر بازیگری که خوشاخلاق است، پرکار هم میشود، اما نمیدانم چرا این اتفاق برای من نیفتاده است!
شاید انتخابهای خوبی نداشتهاید. اتفاقا پس از روزگار جوانی در چند اثر اجتماعی دیگر هم بازی کردید، اما هیچکدام نگرفت.
وقتی روزگار جوانی را کار کردم، هم خودم و هم اطرافیانم انتظار داشتیم که پیشنهادهای جدید از راه برسد و پرکار شوم، اما اتفاقا یک مدت طولانی پس از این سریال بیکار ماندم و پیشنهادی نشد. دوباره که سر کار رفتم، عدهای بهبه و چهچه کردند و منتقدانی هم بودند که ایراد گرفتند چرا تیپ بازی میکنی و به سمت نقشهای رئال نمیروی؟ اما من که در روزگار جوانی تیپسازی نکرده بودم، پس چرا بعد از آن هم بیکار ماندم؟ در نهایت حرف زدن درباره این مساله، شخم زدن دوباره است و حالم را خراب میکند.
پس من فقط یک سوال دیگر در این باره میپرسم و میروم سراغ موضوعات دیگر.
(میخندد) نه، اگر بتوانم برای این سوالها جوابی پیدا کنم که خیلی خوب است. باید از گذشتهها درس بگیرم.
پس از ساعت خوش باید فیلمنامههای زیادی برای بازی به دستتان رسیده باشد، اینطور نیست؟
بعد از ساعت خوش؟! چه بگویم آخر؟ خیلی دوست ندارم در موردش صحبت کنم.
بسیاری از دوستان و همبازیهایتان در ساعت خوش بعدها راه کارگردانی را در پیش گرفتند. فیلمسازی حوزه مورد علاقه شما نبود؟
من بازیگردانی را خیلی دوست دارم، اما یک مدلی بودم که نمیدانم اسمش را بگذارم تنبلی یا نداشتن روابط عمومی خوب. آن اوایل خیال میکردم اگر بازیگری خوب باشد همین کافی است و خودشان میآیند دنبالش، اما اینطور نبود. بازیگر خودش باید دنبال نقش برود، اما من زیر بار این قاعده نمیرفتم. شاید یکی از دلایل کمکاریام هم همین است. بلد نیستم با ارتباطات برای خودم کار بتراشم. اصولا انسان سمجی نیستم.
اگر بازیگردانی را دوست داشتید پس چرا جدیاش نگرفتید؟
ببینید، علت اصلی کمکاری من پوست کلفت نبودن و احساسی بودن و زود رها کردن بود. حتی اگر بعضی مسائل را نخواهیم به مسائل ماورایی ارتباط دهیم، شکننده بودن خودم را عامل اصلی دوریام از بازیگری میدانم. انسان باید در هر کاری حتی بازیگری، پوستکلفت باشد. نباید راحت کوتاه بیاید و دنبال کار خودش برود.
شما هم بازیگر نقشهای طنز بودهاید و هم جدی؛ کدام را بیشتر ترجیح میدهید؟
من کمدی را خیلی دوست دارم. با این حال معتقدم انسانها معمولا چندان شناختی از تواناییهایشان ندارند و گاهی استعدادهایی در یک انسان کشف میشود و بروز میکند که اصلا قابل باور نیست. یکی از بازیگران مطرح این روزها که شاید جزو چهار هنرپیشه اول ایران قرار بگیرد، همکلاسی من بوده است.
نه من و نه هیچیک از دوستانم تصور نمیکردیم که این آدم به چنین جایگاهی برسد. بعید میدانم خودش هم دارای چنین تصوری بوده باشد. حالا با توجه به شناختی که من از خودم دارم به نظرم هنوز هم ممکن است اتفاقات بزرگ و خوبی در عرصه طنز و کمدی برایم بیفتد و امیدوارم که اینگونه هم بشود.
روزی یک کارگردان از من پرسید که چرا کمدی کار میکنی؟ در نگاهت یک غم نهفته است و این نگاه اصلا به درد کار کمدی نمیخورد. من جواب دادم که ای بابا، من با این بینیام چگونه کار جدی بازی کنم؟! او گفت بینیات چه ربطی به این موضوع دارد و این حرفها از تو بعید است.
به همین خاطر هم نمیتوانم با اطمینان بگویم قادر هستم یا نیستم که نقشهای جدی را بازی کنم. به نظرم باید در کار انجام شده قرار گرفت. اگر فرصتی برای بازی در نقشهای جدی پیش آمد امتحان میکنم؛ اگر از عهدهاش برآمدم که چه بهتر و گرنه عذرخواهی میکنم.
با این حال نقش جدی هم نباید چیز پرت و پلایی باشد. مثلا شاید جالب نباشد که من نقش خلبان را بازی کنم. با این حال فکر میکنم از عهده اغلب نقشهای جدی بربیایم. از طرف دیگر، در کارهای هنری ما خلاقیت چندانی دیده نمیشود. آدمیزاد با خلاقیت میتواند زنده بماند و جوانه بزند. در کار خودمان چیزی خلق نمیکنیم؛ ای کاش کشفی میکردیم، صدای جدیدی میآمد، نگاه جدیدی بود. من عاشق این مدل کار کردن هستم.
در کارهای طنزتان هم بیشتر شاهد نوعی تیپسازی از شما هستیم.
من تیپ را دوست دارم، اما عاشق سینمای فانتزی هستم. مثلا برای تیپهایی که جانی دپ بازی میکند، غش میکنم!
همکاری شما با مهران مدیری در تلویزیون منقطع و با فاصله بوده است؛ ابتدا ساعت خوش، سالها بعد باغ مظفر و حالا در حاشیه. دلیل این همکاریهای غیرمداوم و منفصل؟
پاسخ ساده پرسش شما این است که مدیری باید دوست داشته باشد با من کار کند و آن قابلیت را در من ببیند. شاید من هم روزی کارگردانی کنم، اما به برادرم نقشی ندهم. این مساله به خیلی چیزها بستگی دارد. مثلا ببینید فلان بازیگر هالیوود افسرده میشود و دست به خودکشی ناموفق هم میزند اما دوباره به سر کارش بازمیگردد. حال من هم مانند همه آدمها میتواند بد باشد. خب 9 سال پیش یکبار هم حال من بد بوده است، اما هنوز خیلیها تا اسمم را میشنوند، میپرسند که میشود با فلانی کار کرد؟ عجیب و غریب است.
این حرف و حدیثها هم در کمکاری من بیتاثیر نبوده است. اصلا شنیدن همین حرفها هم آدم را داغان میکند. باید برایتان پیش بیاید تا متوجه حال من شوید. من معتقدم یکسری از نقشها را بازیگر میتواند حتی با حال بد بازی کند و اتفاقا جایزه هم بگیرد. یکسری مسائل با من مانده است و رهایم نمیکند. در این 9 سال کلی کار کردهام، همیشه هم خنده روی لبانم بوده، اما هنوز که هنوز است همه فکر میکنند که حالم خراب است. به دکتر که مراجعه میکنم میپرسد حالت خوب است؟ پاسخ میدهم نه، سرما خوردهام اما او میگوید که حال کلیات را میگویم. خب اینها خودش حال انسان را خراب میکند.
از نقشتان در سریال در حاشیه بگویید.
نقش که خیلی پررنگ نشد و به چشم نیامد. قرار بود سریال 90 قسمتی باشد و این نقش هم به مرور پخته شود. به نظرم نقش پیچیدهای نیست. چنین نقشهایی را دوست دارم، با این حال خیلی از مسائل در ریتم کار خلل وارد میکند و یک بازیگر باید خودش را با کلیت کار هماهنگ کند و همین موضوع باعث میشود که گاهی خودت را هم تکرار کنی. من به ریتم کار بیشتر فکر میکنم تا نقش خودم. سعی هم میکنم که تکرار نشوم. همیشه هم دوست دارم که متفاوت بازی میکنم و به گمانم تواناییاش را هم دارم. احساس میکنم تماشاگر هم از کارم در سریال در حاشیه راضی است.
به نقشهای منفی علاقه ندارید؟ دوست ندارید تجربهاش کنید؟
یک زمانی که خشمهای درونیام زیاد بود، چرا. حتی تا مدتها دوست داشتم نقش قاتل را هم بازی کنم، اما حالا که به لطف خدا آرامش درونیام زیاد شده این حس و تمایل هم کمتر شده است. یعنی حضور آن آدمها در درونم کمرنگ شده است. اینها شاید به دلیل بالا رفتن سنم هم باشد. در هر حال به نقشهای منفی علاقه کمتری دارم.
شما نقش یک داروفروش را در سریال در حاشیه بازی میکردید که حتی این اواخر کار قصد داشت دارو هم بسازد. نگران نبودید از واکنشهای احتمالی مثلا داروفروشان یا داروسازان؟
نه، فقط دوست دارم یک چیزی بگویم. اگر شوخی کنیم، اما مسخره نکنیم جامعه هم رشد میکند. یک انسان هم تا متوجه عیوبش نشود و آنها را نبیند که نمیتواند در رفع و رجوعش بکوشد. من باید خشم را ببینم و احساس کنم تا از خدا بخواهم که آن را در من برطرف کند. جامعه هم باید نواقصش را ببیند تا بتواند برطرفش کند. هنر هم کارش همین است. اصلا ای کاش یکی پیدا شود و یک سریال طنز در مورد خود هنرمندان بسازد؛ هنرمندانی که از مسیر رسالت خود و انسانیت خارج شدهاند.
به نظرم خیلی جای کار دارد. یک سریال 60 قسمتی خیلی خوب میشود. اصلا یکسری از تهیهکنندهها به بازیگر به چشم یک تیرآهن نگاه میکنند. خب همین میتواند سوژه یک اثر طنز شود. البته امیدوارم که صنف آهنفروشها به این موضوع اعتراض نکنند (میخندد).
اگر هنرمندان با خودشان شوخی کنند خیلی از مشکلات مانند روابط ناسالم و غیرانسانی پشت پرده و معضلاتی همچون خرید و فروش نقش حل میشود. در عین حال که یک اثر طنز هم تولید شده و در نهایت شاهد اعتراضات کمتری در آینده خواهیم بود، چراکه مردم میبینند هنرمندان در وهله اول با خودشان هم شوخی میکنند.
فیلم های سینمایی نصرالله رادش
1378 شیرهای جوان
1384 سرتو بدزد رفیق
1387 نظام از راست
1390 خنده در باران
سریالهای نصرالله رادش
1371 پنچری
1372 پرواز 57
1374 سال خوش مهران مدیری
1377 روزگار جوانی (سری اول)
1378 روزگار جوانی (سری دوم)
1380 زیر آسمان شهر
1383 او مثبت +o
1385 باغ مظفر
1387 مرد هزارچهره
1388 دفتر مشق کریم
1388 مسافران
1391 مهمانان ویژه سیدجواد رضویان شبکه تهران
1394-١٣٩٣ در حاشیه مهران مدیری شبکه 3
گنج مظفر
شوخی کردم
عطسه
حمید صفت خواننده رپ ایرانی متولد 18 مرداد ماه سال 1372 می باشد و فقط 24 سال سن دارد ! .
شروع و علاقه به خوانندگی
حمید امیری صفت از دوران راهنمایی به همراه دوستش علی رهرو شروع به ساخت موزیک هایی با سبک رپ کردند . و در ابتدای کار از کسایی مثل امینم و 50 سنت الگو گرفتن و اولین آهنگ خود به اسم “خیابونی ها” را منتشر کردند , اما بعد از مدتی علی به سمت مد و لباس رفت اما حمید صفت همچنان موسیقی را ادامه داد و در مدت کوتاهی توانست طرفداران بسیاری را به دست آورد.
او با انتشار آهنگ ببخش که آن را دو نفره با امیرعباس گلاب منتشر کرده بودند توانست به خوبی شنیده و شناخته شود.
حمید صفت فعلا مجرد است و ازدواج نکرده است و به گفته ی خودش خیلی دوست دارد که این کار را انجام دهد و بچه دار شود.
اینستاگرام حمید صفت : instagram / Hamde__sefat
حمید صفت در کنار سیامک انصاری
حمید صفت درباره خروجش از ایران میگوید: “اگر بهش فشار بیارن و مجبور شود از ایران میرود، اعتقاد دارد اگر رپ مجوز کنسرت بگیرید پاپخوانها تعطیل میشوند، درباره مدل ریشش میگوید با برنامه بود و الان تو جامعه مد شده است.”
انجام قتل : در روز شنبه 28 مرداد ماه 96 ناگهان خبری منتشر گردید که حمید صفت نا پدری اش را به دلیل اختلافات خانوادگی به قتل رسانده است که ابتدا همگی فکر می کردند که شایعه ای بیش تیست اما ساعاتی نگذشت که خودش نسبت به انجام این عمل اعتراف نمود و بازداشت شد.
زمان اکران : فیلم سینمایی لس آنجلس تهران به کارگردانی تینا پاکروان در حال تولید می باشد و قرار است اولین نمایش ان در جشنواره فیلم فجر 96 اتفاق بیفتد.
مهناز افشار بازیگر نقش اول این فیلم می باشد.
مهناز افشار , ماهایا پطروسیان , گوهر خیراندیش , شیرین یزدان بخش , زهیر یاری و ژوبین رهبر
داستان فیلم : تا کنون جزئیاتی از موضوع و داستان این اثر منتشر نشده است.
عوامل فیلم
فرشاد محمدی: فیلمبردار، ایمان امیدواری: گریم، مرجان شیرمحمدی: طراح صحنه و لباس، مدیران تولید: مهدی چراغی و روزبه گیلانی، دستیار اول کارگردان: مجتبی وحیدی، دستیار دوم کارگردان: رضا عزیزی، منشی صحنه: سحر عقیقی، صدابردار: امین میرشکاری، عکاس: احمدرضا شجاعی، مدیر تدارکات: آرش مجتهدزاده، مشاور رسانه ای: آیدا اورنگ و تبلیغات فضای مجازی: آریان امیرخان.
دانلود فیلم سینمایی تیک آف با لینک مستقیم و کیفیت بالا حجم کم و رایگان
کارگردان : احسان عبدی پور | سال ساخت : 1394 | تهیه کننده: طهورا ابوالقاسمی | پخش در شبکه نمایش خانگی : شهریور 96
بازیگران : مصطفی زمانی / پگاه آهنگرانی / رضا یزدانی / سوگل قلاتیان / حمزه مقدم و …
خلاصه داستان : داستان رفاقت چند جوان است که در شهر بوشهر زندگی می کنند . شیرزاد که یکی از انهاست بعد 5 سال به ییش آنها امده است و دیگر دوستان خود را وارد بازی خطرناک و شرط بندی میکند که ماجراهای برای هرکدام اتفاق می افتد.
Download The Take Off Movie Director By by Ehsan Abdipour
دانلود با کیفیت 1080p | دانلود با کیفیت 720p | دانلود با کیفیت 360p
توجه : لینکهای دانلود بعد از پخش سراسری فعال میگردد.
پخش انلاین فیلم
بیوگرافی و زندگینامه
احمد ایراندوست بازیگر و خواننده ایرانی متولد خرداد ماه سال 1349 می باشد و 47 سال سن دارد . وی اصالتا آبادانی است و در همان جا به دنیا امده است.قد او حدود 2 متر و 10 سانتی متر می باشد.
وی پسر شهاب ایراندوست که از قهرمانان کشتی هم دوره تختی بوده است می باشد.
به گفته ی خودش او در یک دوره 13 ساله در خارج از کشور محافظ و بادیگارد چهره ها و بازیگران سرشناس هالیوودی از جمله جنیفر لوپز , نیکلاس کیج، ماریا کری و ویتنی هوستون بوده است و برای هر ساعت 100دلار و بیشتر دستمزد دریافت می کرده است.
شروع بازیگری
وی بعد از بازگشت از خارج کشور در سریال شب های برره مهران مدیری به عنوان بازیگر نقش غول برره حضور یافت و از همان جا توانست به خوبی دیده شود و شناخته شود.
احمد ایراندوست متاهل می باشد و چندین سال است که ازدواج کرده است و یک فرزند دختر هم نیز دارد
وی در یک مصاحبه گفته که پس از ازدواج با همسرش که که خواهر دو شهید بوده به این نتیجه رسیده که زندگی در آمریکا با روحیات و عقایدش سازگار نیست و به ایران بازگشته است .
اینستاگرام : instagram / ahmadirandoost1350
عکس احمد ایراندوست با همسر و دخترش
احمد ایراندوست و همسرش در کنار کامران تفتی
وی علاوه بر بازیگری خوانندگی هم می کند و تا کنون چند ترک منتشر کرده است . خود او گفته است که ابی خواننده لس آنجلسی گفته است صدای او خیلی شبیه صدای دوران جوانی او بوده است.
احمد ایراندوست و سحر قریشی
فیلمها و سریالها
شبهای برره در نقش غول برره
مختارنامه در نقش هارون نعلبند
اخراجیها ۲ در نقش فرمانده اردوگاه اسرای ایرانی
فیلم جاسم به جبهه میرود در نقش افسر عراقی
مجموعه تلویزیونی مسافران
مجموعه تلویزیونی در چشم باد
فیلم دیدار
فیلم «آن» (ANN) در بالیوود
فیلم «دلدار» در بالیوود
طنز خنده بازار
فیلم سینمایی بیداری رؤیاها
فیلم پا تو کفشم نکن
فیلم ۵۰ کیلو آلبالو
سریال آشوب به کارگردانی امیر پور وزیری و تهیه کنندگی مهدی همایونفر این روزها مراحل تصویری برداری خود را سپری می کند تا برای پخش آماده گردد.
زمان پخش : این سریال قرار است در پاییز یا زمستان 96 در 25 قسمت از یکی از شبکه های تلویزیون پخش گردد.
در ادامه به معرفی داستان موضوع و بازیگران سریال پی پردازیم.
اسامی بازیگران به همراه نقش
عباس غزالی در نقش رضا ، محمود پاکنیت، سلمان فرخنده، سیاوش طهمورث، مهدیه نساج، پروانه معصومی، مالک سراج , شیوا ابراهیمی
روایتگر قصه شهر خرمشهر در بازه زمانی ماههای منتهی به آغاز دفاع مقدس تا اشغال این شهر است.
قصهای عاشقانه را بعد از انقلاب و همزمان با آغاز جنگ تحمیلی روایت میکند. قصه عاشقانه ای بین یک جاسوس عراقی و یک پرستار که در فصل اول تا زمان جنگ و سقوط خرمشهر روایت می شود و در فصل دوم که طراحی قصه توسط علی دلگشایی و سلمان فرخنده و احسان فکا صورت گرفته تا آزادی خرمشهر ادامه دارد.
لوکیشن ها و محل فیلمبرداری سریال :
شهرک سینمایی غزالی، شهرک سینمایی دفاع مقدس، خرمشهر، آبادان
عوامل سریال آشوب
کارگردان: امیر پوروزیری، تهیهکننده: مهدی همایونفر، مجری طرح و مدیرتولید: وحید معدنی، بازیگران: عباس غزالی، سلمان فرخنده، سیاوش طهمورث، محمود پاک نیت، پروانه معصومی، مهدیه نساج، شیوا ابراهیمی، مالک سراج و… ، نویسندگان: علی دلگشایی، احسان فکا و سلمان فرخنده، مدیر تصویربرداری: آرش خلاق دوست.
طراح صحنه: حمید شهیری، طراح لباس: مژگان عیوضی، طراح گریم: کامران خلج، صدابردار: روح الله جعفر بگلو، مدیربرنامه ریزی و دستیار اول کارگردان: سامرند معروفی، جانشین تولید و مدیر تدارکات: مقصود میرهاشمی، جلوه های ویژه میدانی: ایمان کریمیان، عکاس پدرام نامدار، مشاور رسانه ای: محمد مهدی شیخ صراف، محصول مرکز فیلم و سریال سازمان هنری رسانهای اوج.
یازدهمین جشن منتقدان و نویسندگان سینما در سال 96 شامگاه روز پنجشنبه 26 مرداد ماه در کانون پرورش فکری کودک و نوجوان با حضور جمعی از بازیگران و هنرمندان سینما برگزار گردید . عکسها و گزارش این مراسم + اسامی برگزیدگان و نتایج را می توانید در سایت آریا پیکس مشاهده نمایید.
تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد:حامد بهداد برای فیلم “سد معبر”
دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد: کورش تهامی برای بازی در فیلم “رگ خواب”
تندیس بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: هادی حجازی فر برای فیلم “ماجرای نیمروز”
تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن: لیلا حاتمی برای فیلم رگ خواب
تندیس بهترین بازیگر نقش مکمل زن : طناز طباطبایی برای فیلم ویلایی ها
دیپلم افتخار بهترین بازیگر اول زن: ثریا قاسمی(ویلایی ها)
تندیس بهترین فیلمبرداری: مسعود سلامی برای فیلم “خفه گی”
دیپلم افتخار بهترین چهره پردازی : ایمان امیدواری برای فیلم “خفه گی”
تندیس بهترین چهره پردازی: محسن دارسنج برای فیلم “ماجرای نیمروز”
تندیس بهترین تدوین:بهرام دهقانی برای فیلم های “نگار” و “خفه گی”
تندیس بهترین طراحی صحنه و لباس: بهزاد جعفری طادی برای فیلم “ماجرای نیمروز”
دیپلم افتخار بهترین موسیقی: ستار اوکی برای فیلم ویلایی ها
تندیس بهترین موسیقی:سهراب پورناظری برای فیلم “رگ خواب”
جایزه بهترین فیلمنامه: معصومه بیات(رگ خواب)
جایزه بهترین کارگردانی: حمید نعمت الله (فیلم رگ خواب)
دیپلم افتخار بهترین کارگردانی: محمد حسین مهدویان(ماجرای نیمروز)
جایزه بهترین خلاقیت و استعداد درخشان: منیر قیدی(ویلایی ها)- اصغر یوسفی نژاد(خانه)
طناز طباطبایی در هفدهمین جشن انجمن منتقدان سینما
ویدا جوان در جشن منتقدان 96
گوهر خیراندیش و دخترش در جشن منتقدان سینمای ایران / مرداد 96نسیم ادبی در جشن منتقدان و نویسندگان سال 96
شهره سلطانی بازیگر زن در جشن منتقدان 96
هستی مهدوی در جشن انجمن منتقدان سینما سال 96
نوید محمدزاده در جشن منتقدان 96
سریال هاتف به کارگردانی داریوش یاری تولید خود را از مرداد ماه 96 آغاز کرده بود این روزها در حال فیلم برداری می باشد و مراحل ساخت خود را طی می کند تا برای پخش آماده گردد.
زمان پحش : طبق گفته عوامل سریال این مجموعه قرار است در ایام ماه محرم 96 از یکی از شبکه های پخش گردد.این سریال دارای 10 قسمت 50 دقیقه ای است و مضمونی مذهبی دارد که با حال و هوای محرم و عاشورا همخوانی دارد.
در ادامه به معرفی سریال و بازیگران آن می پردازیم.
اسامی بازیگران سریال
حمید گودرزی / زیبا بروفه در نقش ریحانه / محمد حاتمی / شهرام قائدی / محمد فیلی / کاظم بلوچی / سیدمهرداد ضیایی / بهزاد خداویسی / مریم بوبانی / کمند امیرسلیمانی / مریم کاویانی / رزیتا غفاری / مهرداد ایل بیگی / الهه حسینی و ..
در روز عاشورا، ابراهیم در کربلا بر اثر حمله قلبی میمیرد. دخترش ریحانه پیگیر آخرین گفته ناتمام پدر میشود. این پیگیری ریحانه را رو در روی خانواده و زندگی زناشوئیش قرار میدهد. اما ریحانه اعتقاد دارد که عدالت نمیتواند در پشت در خانه آدم جا بماند… او پرده از ابهام وصیت پدر بر میدارد. در این روند شخصیت و ایمان خود را بازسازی کرده و بدست میآورد.
لوکیشین ها و محل فیلمبرداری سریال
تهران (جنوب شهر، طرشت، شهرک غرب، صادقیه، نارمک) و عراق (کربلا)
کمند امیرسلیمانی و زیبا بروفه بازیگران زن سریال هاتف در پشت صحنه سریال
عوامل سریال
تهیه کننده: نعمت چگینی، کارگردان: داریوش یاری، نویسنده: فروغ فروهیده، مدیرتولید: طاهر امانی، مدیرتصویربرداری: علی لقمانی، مدیرصدابرداری: فرشید کیوانمهر، مدیرچهره پردازی: سیدجلال موسوی، طراح صحنه: حسین اسدی، طراح لباس: شیده محمودزاده.
مدیربرنامه ریزی: امین پیرحیاتی، مشاور رسانه ایی: مجتبی احمدی، دستیاراول کارگردان: داود باقری، مدیر تدارکات: مرتضی کریمی، تدوینگر: علیرضا کمال پور، صداگذاری و ترکیب صدا: سیدمحمود موسوی نژاد، جلوه های ویژه: احسان فانیان، عکاس: نازلی هروی.
نصرالله رادش بازیگر سینما و تلویزیون ایران متولد 12 آذر 1345 می باشد و 51 سال سن دارد, او اصالتا اهل بهبهان خوزستان است.
شروع بازیگری : رادش فعالیت هنری خود را از سال 1371 با بازی در مجموعه پنچری ساخته هرمز هدایت آغاز نمود.
او با حضور در مجموعه ساعت خوش به کارگردانی مهران مدیری توانست به خوبی شناخته شود و بعد از آن در اکثر کارهای مدیری حضور یافت.
نصرالله رادش در گذشتهای نهچندان دور مدتی در بیمارستان بستری بود و در طول مدت درمان همسر سابقش در همان موقع درخواست طلاق خود را داده بود و به همین دلیل از او جدا شد.
بعد از آن مدت نصرالله رادش در سال 96 مجدد ازدواج نمود و عکسی از خود و همسر جدیدش منتشر کرد.
یک شروع توفانی با ساعت خوش و بعد افولی طولانی، چرا؟
نمیدانم. یکسری از مسائل به خودم بستگی داشت. شاید اشتباهات خودم باعث کمکاریام شد. یک مقدارش هم بازمیگردد به اشتغال اصلیام در شغلی غیر از بازیگری برای اینکه امنیت مالی داشته باشم. احساس میکردم در این صورت خیال راحتتری خواهم داشت. دلیل دیگرش هم شاید به مدل خودم مربوط میشود. فکر میکردم بازیگری دیگر برایم جذابیتی ندارد، اما حالا میبینم هنوز هم ممکن است اتفاقاتی در این عرصه بیفتد که برایم جذاب باشد. تلاشم بر این است که کمکاری گذشتهام را جبران کنم.
در زمان پخش مجموعه ساعت خوش و آن اقبال بینظیر، پیشبینی میشد که شما یکی از بازیگران پرکار و مطرح سینما و بخصوص تلویزیون در سالهای آتی باشید. در نهایت اما پیشبینیها و گمانهزنیها درست از آب درنیامد.
باور کنید خودم هم دلیلش را نمیدانم. فکر میکنم چیزهایی در این جهان وجود دارد که ما از درک آن عاجز هستیم. خیلی نمیخواهم فلسفی صحبت کنم، اما گاهی اتفاقاتی میافتد که خود انسان در آن چندان نقشی ندارد. شاید زندگی میخواست این درس را به من بدهد که هر چیزی راحت به دست نمیآید. قبلا فکر میکردم خیلی چیزها را میشود راحت و بیدردسر به دست آورد. 16 سال پیش که سریال روزگار جوانی را کار میکردیم،
کیهان ملکی به من میگفت که سینما را مطمئن نیستم اما از این بعد در تلویزیون آنچنان سرت شلوغ خواهد شد که فرصت فراغت نخواهی داشت، اما این اتفاق نیفتاد. نمیتوانم بگویم آدم بدی هستم یا اذیت میکنم؛ شاید مدلم طوری است که کارگردانان ترجیح میدهند کمتر با من کار کنند، با آنکه ظاهرا همه مرا دوست دارند. همه میگویند فلانی بچه خوبی است. معمولا میگویند هر بازیگری که خوشاخلاق است، پرکار هم میشود، اما نمیدانم چرا این اتفاق برای من نیفتاده است!
شاید انتخابهای خوبی نداشتهاید. اتفاقا پس از روزگار جوانی در چند اثر اجتماعی دیگر هم بازی کردید، اما هیچکدام نگرفت.
وقتی روزگار جوانی را کار کردم، هم خودم و هم اطرافیانم انتظار داشتیم که پیشنهادهای جدید از راه برسد و پرکار شوم، اما اتفاقا یک مدت طولانی پس از این سریال بیکار ماندم و پیشنهادی نشد. دوباره که سر کار رفتم، عدهای بهبه و چهچه کردند و منتقدانی هم بودند که ایراد گرفتند چرا تیپ بازی میکنی و به سمت نقشهای رئال نمیروی؟ اما من که در روزگار جوانی تیپسازی نکرده بودم، پس چرا بعد از آن هم بیکار ماندم؟ در نهایت حرف زدن درباره این مساله، شخم زدن دوباره است و حالم را خراب میکند.
پس من فقط یک سوال دیگر در این باره میپرسم و میروم سراغ موضوعات دیگر.
(میخندد) نه، اگر بتوانم برای این سوالها جوابی پیدا کنم که خیلی خوب است. باید از گذشتهها درس بگیرم.
پس از ساعت خوش باید فیلمنامههای زیادی برای بازی به دستتان رسیده باشد، اینطور نیست؟
بعد از ساعت خوش؟! چه بگویم آخر؟ خیلی دوست ندارم در موردش صحبت کنم.
بسیاری از دوستان و همبازیهایتان در ساعت خوش بعدها راه کارگردانی را در پیش گرفتند. فیلمسازی حوزه مورد علاقه شما نبود؟
من بازیگردانی را خیلی دوست دارم، اما یک مدلی بودم که نمیدانم اسمش را بگذارم تنبلی یا نداشتن روابط عمومی خوب. آن اوایل خیال میکردم اگر بازیگری خوب باشد همین کافی است و خودشان میآیند دنبالش، اما اینطور نبود. بازیگر خودش باید دنبال نقش برود، اما من زیر بار این قاعده نمیرفتم. شاید یکی از دلایل کمکاریام هم همین است. بلد نیستم با ارتباطات برای خودم کار بتراشم. اصولا انسان سمجی نیستم.
اگر بازیگردانی را دوست داشتید پس چرا جدیاش نگرفتید؟
ببینید، علت اصلی کمکاری من پوست کلفت نبودن و احساسی بودن و زود رها کردن بود. حتی اگر بعضی مسائل را نخواهیم به مسائل ماورایی ارتباط دهیم، شکننده بودن خودم را عامل اصلی دوریام از بازیگری میدانم. انسان باید در هر کاری حتی بازیگری، پوستکلفت باشد. نباید راحت کوتاه بیاید و دنبال کار خودش برود.
شما هم بازیگر نقشهای طنز بودهاید و هم جدی؛ کدام را بیشتر ترجیح میدهید؟
من کمدی را خیلی دوست دارم. با این حال معتقدم انسانها معمولا چندان شناختی از تواناییهایشان ندارند و گاهی استعدادهایی در یک انسان کشف میشود و بروز میکند که اصلا قابل باور نیست. یکی از بازیگران مطرح این روزها که شاید جزو چهار هنرپیشه اول ایران قرار بگیرد، همکلاسی من بوده است.
نه من و نه هیچیک از دوستانم تصور نمیکردیم که این آدم به چنین جایگاهی برسد. بعید میدانم خودش هم دارای چنین تصوری بوده باشد. حالا با توجه به شناختی که من از خودم دارم به نظرم هنوز هم ممکن است اتفاقات بزرگ و خوبی در عرصه طنز و کمدی برایم بیفتد و امیدوارم که اینگونه هم بشود.
روزی یک کارگردان از من پرسید که چرا کمدی کار میکنی؟ در نگاهت یک غم نهفته است و این نگاه اصلا به درد کار کمدی نمیخورد. من جواب دادم که ای بابا، من با این بینیام چگونه کار جدی بازی کنم؟! او گفت بینیات چه ربطی به این موضوع دارد و این حرفها از تو بعید است.
به همین خاطر هم نمیتوانم با اطمینان بگویم قادر هستم یا نیستم که نقشهای جدی را بازی کنم. به نظرم باید در کار انجام شده قرار گرفت. اگر فرصتی برای بازی در نقشهای جدی پیش آمد امتحان میکنم؛ اگر از عهدهاش برآمدم که چه بهتر و گرنه عذرخواهی میکنم.
با این حال نقش جدی هم نباید چیز پرت و پلایی باشد. مثلا شاید جالب نباشد که من نقش خلبان را بازی کنم. با این حال فکر میکنم از عهده اغلب نقشهای جدی بربیایم. از طرف دیگر، در کارهای هنری ما خلاقیت چندانی دیده نمیشود. آدمیزاد با خلاقیت میتواند زنده بماند و جوانه بزند. در کار خودمان چیزی خلق نمیکنیم؛ ای کاش کشفی میکردیم، صدای جدیدی میآمد، نگاه جدیدی بود. من عاشق این مدل کار کردن هستم.
در کارهای طنزتان هم بیشتر شاهد نوعی تیپسازی از شما هستیم.
من تیپ را دوست دارم، اما عاشق سینمای فانتزی هستم. مثلا برای تیپهایی که جانی دپ بازی میکند، غش میکنم!
همکاری شما با مهران مدیری در تلویزیون منقطع و با فاصله بوده است؛ ابتدا ساعت خوش، سالها بعد باغ مظفر و حالا در حاشیه. دلیل این همکاریهای غیرمداوم و منفصل؟
پاسخ ساده پرسش شما این است که مدیری باید دوست داشته باشد با من کار کند و آن قابلیت را در من ببیند. شاید من هم روزی کارگردانی کنم، اما به برادرم نقشی ندهم. این مساله به خیلی چیزها بستگی دارد. مثلا ببینید فلان بازیگر هالیوود افسرده میشود و دست به خودکشی ناموفق هم میزند اما دوباره به سر کارش بازمیگردد. حال من هم مانند همه آدمها میتواند بد باشد. خب 9 سال پیش یکبار هم حال من بد بوده است، اما هنوز خیلیها تا اسمم را میشنوند، میپرسند که میشود با فلانی کار کرد؟ عجیب و غریب است.
این حرف و حدیثها هم در کمکاری من بیتاثیر نبوده است. اصلا شنیدن همین حرفها هم آدم را داغان میکند. باید برایتان پیش بیاید تا متوجه حال من شوید. من معتقدم یکسری از نقشها را بازیگر میتواند حتی با حال بد بازی کند و اتفاقا جایزه هم بگیرد. یکسری مسائل با من مانده است و رهایم نمیکند. در این 9 سال کلی کار کردهام، همیشه هم خنده روی لبانم بوده، اما هنوز که هنوز است همه فکر میکنند که حالم خراب است. به دکتر که مراجعه میکنم میپرسد حالت خوب است؟ پاسخ میدهم نه، سرما خوردهام اما او میگوید که حال کلیات را میگویم. خب اینها خودش حال انسان را خراب میکند.
از نقشتان در سریال در حاشیه بگویید.
نقش که خیلی پررنگ نشد و به چشم نیامد. قرار بود سریال 90 قسمتی باشد و این نقش هم به مرور پخته شود. به نظرم نقش پیچیدهای نیست. چنین نقشهایی را دوست دارم، با این حال خیلی از مسائل در ریتم کار خلل وارد میکند و یک بازیگر باید خودش را با کلیت کار هماهنگ کند و همین موضوع باعث میشود که گاهی خودت را هم تکرار کنی. من به ریتم کار بیشتر فکر میکنم تا نقش خودم. سعی هم میکنم که تکرار نشوم. همیشه هم دوست دارم که متفاوت بازی میکنم و به گمانم تواناییاش را هم دارم. احساس میکنم تماشاگر هم از کارم در سریال در حاشیه راضی است.
به نقشهای منفی علاقه ندارید؟ دوست ندارید تجربهاش کنید؟
یک زمانی که خشمهای درونیام زیاد بود، چرا. حتی تا مدتها دوست داشتم نقش قاتل را هم بازی کنم، اما حالا که به لطف خدا آرامش درونیام زیاد شده این حس و تمایل هم کمتر شده است. یعنی حضور آن آدمها در درونم کمرنگ شده است. اینها شاید به دلیل بالا رفتن سنم هم باشد. در هر حال به نقشهای منفی علاقه کمتری دارم.
شما نقش یک داروفروش را در سریال در حاشیه بازی میکردید که حتی این اواخر کار قصد داشت دارو هم بسازد. نگران نبودید از واکنشهای احتمالی مثلا داروفروشان یا داروسازان؟
نه، فقط دوست دارم یک چیزی بگویم. اگر شوخی کنیم، اما مسخره نکنیم جامعه هم رشد میکند. یک انسان هم تا متوجه عیوبش نشود و آنها را نبیند که نمیتواند در رفع و رجوعش بکوشد. من باید خشم را ببینم و احساس کنم تا از خدا بخواهم که آن را در من برطرف کند. جامعه هم باید نواقصش را ببیند تا بتواند برطرفش کند. هنر هم کارش همین است. اصلا ای کاش یکی پیدا شود و یک سریال طنز در مورد خود هنرمندان بسازد؛ هنرمندانی که از مسیر رسالت خود و انسانیت خارج شدهاند.
به نظرم خیلی جای کار دارد. یک سریال 60 قسمتی خیلی خوب میشود. اصلا یکسری از تهیهکنندهها به بازیگر به چشم یک تیرآهن نگاه میکنند. خب همین میتواند سوژه یک اثر طنز شود. البته امیدوارم که صنف آهنفروشها به این موضوع اعتراض نکنند (میخندد).
اگر هنرمندان با خودشان شوخی کنند خیلی از مشکلات مانند روابط ناسالم و غیرانسانی پشت پرده و معضلاتی همچون خرید و فروش نقش حل میشود. در عین حال که یک اثر طنز هم تولید شده و در نهایت شاهد اعتراضات کمتری در آینده خواهیم بود، چراکه مردم میبینند هنرمندان در وهله اول با خودشان هم شوخی میکنند.
فیلم های سینمایی نصرالله رادش
1378 شیرهای جوان
1384 سرتو بدزد رفیق
1387 نظام از راست
1390 خنده در باران
سریالهای نصرالله رادش
1371 پنچری
1372 پرواز 57
1374 سال خوش مهران مدیری
1377 روزگار جوانی (سری اول)
1378 روزگار جوانی (سری دوم)
1380 زیر آسمان شهر
1383 او مثبت +o
1385 باغ مظفر
1387 مرد هزارچهره
1388 دفتر مشق کریم
1388 مسافران
1391 مهمانان ویژه سیدجواد رضویان شبکه تهران
1394-١٣٩٣ در حاشیه مهران مدیری شبکه 3
گنج مظفر
شوخی کردم
عطسه
بیوگرافی و زندگینامه
نیما کرمی مجری صدا و سیما متولد خرداد ماه سال 1356 در تهران است و 40 سال سن دارد .
تحصیلات : وی فارغ التحصیل رشته مهندسی عمران در مقطع لیسانس از دانشگاه آزاد است .
وی با اجرای برنامه های تلویزیونی از جمله برنامه صبحی دیگر که از شبکه اموزش پخش میگردد به شهرت رسید . وی در این برنامه به همراه همسرش زینب زارع به صورت مشترک به اجرا می پردازند.
نیما کرمی چند سالی است که ازدواج کرده است . همسر او زینب زارع نام دارد که او هم از مجریان تلویزیون است که علاوه بر اجرا در زمینه طراحی مانتو را هم شروع کرده و نام برند مانتوهای طراحی شده خود را نیز میس سان (بانوی خورشید) گذاشته است. این زوج هنرمند دارای یک فرزند دختر به نام نیلی می باشند.
وی با احسان کرمی که او هم از مجریان سیما است هیچ نسبتی ندارد و یک تشابه فامیلی می باشد.
اینستاگرام نیما کرمی : instagram / Karaminima
عکس نیما کرمی و همسرش زینب زارع
نیما کرمی و پدرش و دخترش و عمویش
عکس همسر و دختر نیما کرمی
گفتگو با نیما کرمی و زینب زارع
وقتی پنج ساله بودم برای اولینبار جلوی میکروفن رفتم
نیما کرمی: پدر من از گویندهها و تهیهکنندگان قدیمی رادیوست و من هم همیشه این شغل را دوست داشتم. اولینبار که جلوی میکروفن قرار گرفتم فقط پنج سال داشتم. خوب به یاد دارم قرار بود تیزری رادیویی درباره واکسیناسیون بسازند و نیاز به صدایی کودکانه داشتند و این اولین باری بود که صدایم ضبط و در رادیو پخش شد. در دوران دبیرستان برنامههای صبحگاهی را اجرا میکردم؛ تا اینکه فرصتی برایم پیش آمد تا بازیگری را تجربه کنم و در سریالی برای مرکز اصفهان بازی کردم.
بعد از آن دوباره به سمت اجرا رفتم تا اینکه در سال ۷۴ به تهران آمدیم و من گویندگی برای واحد دوبلاژ شبکه پنج را شروع کردم. بچههای رادیو صدای مرا در این برنامهها که مستند بود شنیدند و از آنجا که صدایم خیلی شبیه به پدرم بود، صدای مرا با ایشان اشتباه گرفتند و به پدرم گفتند که چقدر فلان برنامه جالب بود و پدرم هم گفته بود: «گوینده آن برنامهها نیما بود نه من.» به این ترتیب دوستان رادیویی هم از پدرم خواستند تا مرا به رادیو معرفی کند. خلاصه من به رادیو رفتم و پس از آن هم اجراهای تلویزیونیام شروع شد.
زینب : در دوران دانشجویی معمولا همه دوست دارند به استقلال مالی برسند و این موضوع هیچ ربطی به این ندارد که شما خانوادهای متمول یا بیپول داشته باشید. درواقع این یک جور اشتیاق دوران جوانی است. سال ۸۲ من دانشجوی تئاتر بودم و یکی از دوستانم به من گفت که برای گروه نیمرخ تست اجرا میگیرند.
استودیوی این برنامه نزدیک دانشگاه ما بود، برنامه مربوط به نوجوانان و مجری برنامه هم مژده لواسانی بود. برای این برنامه مجری دوم میخواستند و اجرای من مورد قبولشان واقع شد که پس از آن به رادیو رفتم و کار اجرا را ادامه دادم تا به امروز.
بازیگری را دوست داریم
نیما : در این سالها جسته و گریخته کار بازیگری را ادامه دادم. در چند تئاتر حرفهای و یک تلهفیلم بازی کردم. در مورد تئاتر که باید بگویم برایم خیلی لذتبخش است و درواقع کاری دلی محسوب میشود اما در مورد سینما و تلویزیون به دنبال یک موقعیت بسیار خوب هستم. برای من که موقعیتم در حیطه اجرا تثبیت شده چندان مناسب نیست که در زمینهای دیگر و در کاری ضعیف ظاهر شوم. دوست دارم اگر قرار است در فیلم یا سریالی بازی کنم، آنقدر خوب باشد که دیده شود و از اینکه در حیطهای دیگر کار میکنم لذت ببرم و یک کار موفق باشد؛ نه اینکه صرفا حضور داشته باشم.
زینب : من کارگردانی تئاتر خواندهام، در دانشکده هم بازی کردهام اما خب، خیلی سال است از این فضا دور شدهام. شاید اگر در همان حال و هوا میماندم میتوانستم بازی کنم. بازیگری هم مانند خلق کردن است و شما خالق نقشتان هستید. انسان دوست دارد خالق باشد و اصلا به همین خاطر است که برخی از آدمها به سمت هنر میروند چون در این حیطه میتوانند با خلاقیت خود دست به خلق آثار مختلف بزنند.
در اجراهایمان خودمان هستیم و نقش بازی نمیکنیم
زینب : اجرا کاری سخت و سنگین است؛ بهخصوص اگر روی آنتن زنده باشید. من شخصا اجراهای دونفرهمان را دوست دارم و فکر میکنم خوب از آب درمیآید چون رابطهمان در این اجراها همانی است که در واقعیت هم وجود دارد و دوست نداریم برای مردم نقش بازی کنیم.
ما در این اجراها از فضای همیشگیمان دور نمیشویم و فقط سعی میکنیم کارمان به اصطلاح کادربندی شده باشد چون مردم برنامههایی را میپسندند که حواشی بیجهت نداشته باشد. خدا را شکر بازخوردی که از مردم گرفتهایم خوب است.
نیما : در اجرای دو نفره احترام حرف اول را میزند. اگر در این اجراها یک نفر بخواهد دوربین یا میکروفن را مال خودش کند و به اصطلاح بدزدد، توی حرف پارتنر خود بپرد، همکارش را جلوی مردم خراب کند و. . . هم برنامه خراب میشود و هم مردم این موضوع را به خوبی درک میکنند و از تماشای برنامه لذت نمیبرند. اگر این اجراها توسط یک زن و شوهر اجرا شود به این نکات باید بسیار بیشتر هم توجه داشت.
منظور من این نیست که نباید بین ما شوخی باشد؛ اتفاقا من و زینب در اجراهایمان با هم شوخی هم میکنیم اما این شوخیها باید از جنس احترام و ادب باشد نه از جنس تخریب شخصیت؛ یعنی من هرگز زینب، خانوادهاش، مدل حرف زدنش و. . . را مورد شوخی قرار نمیدهم.
تاکید من و زینب این است که جلوی دوربین خودمان باشیم و رابطهمان درست همان شکلی باشد که همیشه با هم داریم. بازی و ادا و اطوار خیلی سریع لو میرود و مردم میفهمند چه کسی خودش است و چه کسی نقش بازی میکند. قربان صدقه الکی رفتن زود مشخص میشود یا اگر طرف مقابلتان را تخریب شخصیت کنید، مشخص میشود که عقدهگشایی دعوای شب قبل را آوردهاید روی آنتن!
کارگاه خورشید
نیما : ایده اولیه کارگاه مشترک من و همسرم با آینه و شمعدان عروسیمان شروع شد. دوستی که فامیلمان هم بود آینه و شمعدان عروسی ما را ساخت و کلی طرفدار پیدا کرد و این منجر به قرار کاری بین ما شد. در ابتدا کار با شیشههای رنگی را شروع کردیم و نام برندمان را خورشید گذاشتیم. الان اما کارمان تلفیق کاشی و چوب یا فلز و چوب است.
زینب : درواقع ما همان کاری را میکنیم که گذشتگانمان هم انجام میدادند اما در حال حاضر به خاطر کم کردن هزینهها به فوم و امدیاف روی آوردهایم. ما در کارهایمان چرم، کاشی و فلز را با چوب تلفیق میکنیم و محصولاتی برای طراحی داخلی منزل و محل کار میسازیم. درواقع ما همان راه گذشتگان را ادامه میدهیم و البته حس و حال، ذوق و حال خوبمان را به کارها تزریق میکنیم. جالب اینکه ایده اغلب این کارها از جمعهای دوستانه به دست میآید؛ مثلا دوستانمان میگویند به فلان وسیله نیاز داریم اما در بازار چیز خوبی پیدا نمیشود و همین موضوع انگیزهای میشود تا تلاش کنیم آن چیزی را بسازیم که دوستانمان نیاز دارند و شبیهاش در بازار وجود ندارد.
نیما : از صفر تا صد وسایلی که در کارگاه ما تولید میشود، کار دست است و به قول قدیمیها نفس هنرمند به آن خورده است؛ حتی نقاشیهایی که روی چوب میبینید کار دست یک هنرمند است. این نقاشیها را همسر آقای نیما رئیسی میکشد.
«میس سان» برند طراحی مانتوی ما
زینب زارع: خواهر من طراحی پارچه و لباس خوانده است. کار ما فعلا طراحی و دوخت محدود برای آدمهایی است که به ما سفارش میدهند و لباسهای خاص دوست دارند. راستش من شخصا لباسهایی که دوست دارم را در بازار پیدا نمیکنم؛ لباسهایی که در عین سادگی شیک، زیبا و پوشیده باشند.
نیما کرمی: با کار چوب برند خورشید تولید شد با نام «سان وود» و حالا طراحی مانتو و لباسمان «میس سان» یا بانوی خورشید نام گرفته است. خوشبختانه دوستان هنرمند از این لباسها استقبال کردهاند. همکارانمان خانمها شبنم مقدی، لیندا کیانی، هانا کامکار و. . . از مانتوهای طراحی ما استقبال کردهاند.
شهرت همراه با محبوبیت لذت بخش است
نیما : شهرت به تنهایی شاید آزاردهنده باشد اما وقتی همراه با محبوبیت باشد لذتبخش است. فرد مشهور موظف است با همه افرادی که به سمتش میآید با خوشرویی و احترام برخورد کند و خب این کمی کار را سخت میکند اما در عین حال محبت گرفتن از مردم لذتبخش است. ما هم مثل همه مردم درگیری، مشکل، دعوا، اوقات تلخی، بیماری و. . . داریم اما این حق را نداریم که ناراحتیهایمان را در مواجهه با مردم نشان دهیم.
زینب : ما در دنیایی زندگی میکنیم که شهرت خیلی اهمیت دارد و حتی آدمها شغلهایشان را بر این اساس انتخاب میکنند که مشهور شوند. در همه عرصهها دیده شدن به نفع آدمها تمام میشود و دنیای مجازی هم به این موضوع دامن زده است و به طی کردن مسیر شهرت کمک میکند.
مثلا تا همین چند سال پیش ما ترانهسراها، موزیسینها، شعرا، نویسندهها و. . . را تنها از روی اسمشان میشناختیم و هرگز ندیده بودیمشان اما الان به لطف دنیای مجازی همه را به چهره میشناسیم و این دیده شدن خیلی برای همه مهم شده است. الان شهرت مختص مجریان، بازیگران و ورزشکاران نیست. دنیای شهرت جذاب است؛ البته من آدم مشهوری نیستم اما نیما را همه میشناسند و خوشبختانه همسرم در این مورد خیلی باحوصله است.
نیل مدیر برنامه ماست
کرمی: با پدر و مادر شدن جنس زندگی عوض میشود و شما باید این تغییرات را دوست داشته باشید تا از پدر و مادر شدنتان لذت ببرید. آنهایی که از بچهدار شدن مینالند که «بابا بچه خیلی اذیت میکند و…» اصلا دوست نداشتهاند که بچهدار شوند.
ما هشت سال است ازدواج کردهایم از سال چهارم به بچهدار شدن فکر کردیم و در سال ششم بچهدار شدیم. همه این روند هم از قبل فکر شده و برنامهریزی شده بود به همین خاطر تغییرات برایمان لذتبخش بود و میدانستیم جنس زندگیمان عوض میشود و مثلا شبی باید چند بار از خواب بپریم. (میخندد) البته من که فقط از خواب بیدار میشوم و میپرسم: «چی شده؟» و زینب میگوید: «هیچی بخواب» خلاصه همراهی من در این حد است. (میخندد)
پس از بچهدار شدن شما باید همه برنامههایتان را با خواب و بیداری، سلامت و بیماری، تفریحات و بازی و حتی دستشویی رفتن بچه هماهنگ کنید. (میخندد) خلاصه بچه میشود مدیر برنامه زندگی.
زینب : من همیشه در زندگیام برای همهچیز تصویر ذهنی داشتم؛ مثلا در دوره نوجوانی از ازدواج، کار کردن، خانه دارم ؛ در ذهنم تصور داشتیم اما هرگز از بچهدار شدن هیچ تصوری نداشتم، (میخندد) ولی حالا که مادر شدن را تجربه کردم میگویم خیلی شیرین و دلنشین است.
نیل یعنی آبی
نیما کرمی: دوست داشتیم اسم بچهمان خاص باشد اما مثل بعضیها دنبال این ادا نبودیم که اسم ویژه یا عجیب و غریب روی بچهمان بگذاریم. هفته آخر بارداری با مشورت همسرم به این اسم رسیدیم.
زینب : من هم دوست داشتم اسم دخترم خاص باشد؛ نیل یعنی آبی. به نظرم این اسم خوشآهنگ و زیباست و بار معنایی خوبی دارد. میدانستیم که در کشورهای انگلیسیزبان اسم نیل را روی پسرها میگذارند مثل نیل آرمسترانگ ولی ترکهای آذربایجان خودمان و ترکهای کشور ترکیه این اسم را روی دختر میگذارند. بعدها دوستانمان در سریالهای ترکیهای این اسم را روی شخصیتهای زن داستان شنیدند و به ما گفتند نیل اسم فلان شخصیت در یک سریال ترکیهای است.
تلفظ اسمهای تکسیلابی در فرهنگ ما سخت است. پدر من هنوز دخترم را نیلی یا نیل جان صدا میزند یا پدر همسرم او را نیل خانم جان صدا میکند. اوایل سخت بود ولی الان دیگر همه این نام را پذیرفتهاند.
دوست داریم آقای ظریف مهمان برنامهمان شوند
نیما کرمی: اگر قرار باشد برنامهای داشته باشیم و مهمان آن را خودم انتخاب کنم دوست دارم میزبان آقای محمدجواد ظریف باشم. دوست دارم در بخشی از برنامه خانوادهشان هم حضور داشته باشند و از همسرشان سوال کنم «داشتن چنین همسری که مرتب در سفر هستند با این همه دردسر چطور است؟» (میخندد)
زینب زارع: من هم خیلی دوست دارم در برنامهای با اجرای مشترک میزبان آقای ظریف باشیم. مهمان دیگری که دوست دارم به برنامهمان دعوت کنم علی دایی است. به نظرم شخصیت موفق و جالبی دارد. من از چالشها و حواشی اطرافش هم خوشم میآید.(میخندد) مهمانان دیگری که دوست دارم با آنها صحبت کنم همایون شجریان، وحید جلیلوند و اصغر فرهادی هستند.
نیما : بدمان نمیآید در یک برنامه هم
میزبان بابک زنجانی باشیم! (میخندد) دوست دارم از او بپرسم: «چطور شد
تبدیل به یک غول در شرکتهای نفتی شده؟ چطور این همه سال با این بدهیها
زندگی کرده و اصلا این همه شرکت، ثروت و. . . را از کجا به دست آورده.»
همچنین خیلی دوست دارم در یک برنامه میزبان خودروسازان وطنی باشم و از
آنها بپرسم: «شما به چی فکر میکنید که این ماشینها را میسازید؟»
(میخندد)
برنامههای مخصوص نوروز و سال تحویل به تکرار افتادهاند
زینب زارع: برنامههای نوروز ما مخصوصا برنامه سال تحویل به تکرار افتاده؛ طوریکه اگر بهترین مهمانان هم در این برنامهها دعوت شوند برای مخاطب جذابیت ندارد چون شکل و فرم کلی این برنامهها روندی تکراری دارد.
نیما : برنامه مخصوص امسال میتواند مثلا با گروه «خندوانه» باشد. این برنامه میتواند برای مخاطب جذاب باشد؛ البته ما هم طرحی به یکی از شبکهها دادهایم و شاید مهمان نوروزی مردم باشیم.
زینب : در برنامههای مخصوص نوروز یا مناسبتهای دیگر همه شبکهها به یک شکل عمل میکنند و فقط دکورها فرق دارد. من فکر میکنم نیاز است نگاهی نو و ایدههایی جدید به برنامههای مناسبتی تزریق شود؛ مثلا همین ایده «خندوانه» که نیما اشاره کرد، جالب است.
تاکشوهای شبکههای خارجی را میبینیم
نیما : تاکشوهای شبکههای خارجی را گاهی میبینیم. زینب بیشتر از من این برنامهها را دنبال میکند. بعضی از این برنامهها واقعا جذابند اما خب باید توجه داشته باشیم که هر رسانه قوانین خود را دارد و ما نمیتوانیم مانند مجریهای آن برنامهها عمل کنیم؛ یعنی اصلا فرهنگ و عرف جامعه ما این اجازه را به ما نمیدهد؛ مثلا نمیتوانیم برنامهای مانند اُپرا در ایران داشته باشیم و هرکس هم تلاشی در این مورد کرده شکست خورده است.
زینب : دیدن این برنامهها کمک میکند تا از استاندارد تعریف شدهای که وجود دارد کمی دور شویم و فراتر فکر کنیم.
مجری باید خوشلباس و خوش چهره باشد
نیما : در هر برنامه تلویزیونی باید یک طراح لباس و یک طراح گریم وجود داشته باشد. خوشبختانه الان دیگر در برنامهها طراح گریم وجود دارد در حالی که سابقا به ما میگفتند «خودتان قبل از برنامه فوم بزنید به صورتتان بس است!» اما هنوز در حیطه طراح لباس هیچ برنامه مشخصی وجود ندارد در حالی که با ۱۰طراح و متخصص لباس میتوان کل برنامههای صدا و سیما را پوشش داد.
من که از جیب خودم لباس میخرم پس چه بهتر که یک طراح به من بگوید برای هر برنامه بهتر است از چه نوع لباسی استفاده کنم. بخشی از پوششهای بیسلیقهای که در تلویزیون میبینیم به همین خاطر است که هنوز به مقوله حضور طراح لباس در کنار عوامل برنامهها دیدگاه حرفهای وجود ندارد.
زینب : من فکر میکنم ما باید به چشم مخاطب و دید بصری او احترام بگذاریم. برنامهها باید دکور زیبا داشته باشند و مجریها باید لباسهای زیبا بپوشند. به نظر من حتی یک مجری یا گوینده خبر در کنار داشتن صدای زیبا باید چهره مناسبی هم داشته باشد. نمیخواهم بگویم حتما باید شبیه محمدرضا گلزار باشد (میخندد) اما باید چهرهاش طوری باشد که مخاطب آن را بپذیرد.
حاشیه های اجرا …
نیما کرمی: اینکه میگویید زندگی برای مجریان تلویزیونی سخت است را قبول ندارم. هر رسانهای خطوط قرمز خود را دارد. وقتی شما در یک رسانه کار میکنید باید در چارچوب همان رسانه زندگی کنید و اگر این موضوع را دوست ندارید میتوانید شغلتان را عوض کنید.
زینب : من فکر میکنم آدمهایی که زندگی کاری و شخصیشان با هم تداخل پیدا میکند و زندگی برایشان سخت میشود دو حالت دارند؛ اول اینکه خودشان به دنبال حاشیه میروند و دوم اینکه آدمهای بدشانسی هستند؛ مثلا اینکه اتفاقی که ممکن است برای همه آدمهای دنیا بیفتد برای یک مجری هم رخ میدهد اما در همان حال کسی از او فیلمبرداری میکند و از بدشانسی این فیلم رسانهای میشود و. . .. بعضی وقتها به اتفاقهای اینچنینی که نگاه میکنم میبینم واقعا فقط میتوان اسم بدشانسی را رویش گذاشت؛ اینکه یک شوخی، یک جمله ساده یا یک اتفاق شخصی ناگهان بدون خواست آن فرد رسانهای شود دیگر فقط باید اسمش را بدشانسی گذاشت.
نیما : با زینب موافقم. ما باید در چارچوبهایی که رسانهمان مشخص میکند حرکت کنیم اما ممکن است این اتفاقها برای هر کسی بیفتد و خیلیها ناخواسته قربانی همین بدشانسیها شوند. ما در مرحله گذار هجوم اپلیکیشنهای رسانهای هستیم که هنوز فرهنگ استفادهشان را بلد نیستیم؛ مثلا اگر من در یک کافیشاپ با دوستانم بگویم و بخندم مگر چه میشود؟ مگر دیگران چنین معاشرتهایی در زندگیشان ندارند؟
درست است که من نباید کارهایی برخلاف عرف و شرع انجام دهم و به عنوان یک مجری مراقبت بیشتری از رفتارم داشته باشم اما همه آن آدمهایی که لوله تفنگشان را طرف مجریهایی میگیرند که چنین مشکلاتی برایشان به وجود آمده اگر تنها به ۲۴ ساعت گذشته خود نگاه کنند، دیگر به این راحتیها قضاوت نمیکنند یا همانهایی که به برنامهای که یک لهجه در آن به کار برده شده حمله و آتش آن را تند میکنند اگر با خودشان فکر کرده و به حجم جوکهای قومیتی که ارسال کردهاند فکر کنند دیگر به این راحتیها اجازه توهین به خودشان نمیدهند. به یاد داشته باشیم کسی را قضاوت میکنیم که قبلا کلی کار خیر کرده و تنها به خاطر یک اشتباه نباید او را حذف کرد.
برخی از اجراها : برنامه صبحی دیگر – برنامه دعوت – برنامه زنده رود – برنامه صبح خلیج فارس – برنامه من و شما – برنامه های سال تحویل و شب یلدا شبکه دو
این شب ها سریالی به نام گمشدگان از شبکه دو سیما در حال پخش است که کارگردانی آن را رضا کریمی بر عهده دارد و بازیگران زیادی از چهره های مشهور سینما و تلویزیون در آن حضور دارند . اما در میان این بازیگران شاهد یک چهره جدید هستیم که نقش اصلی سریال که دختری به نام ترنج است را ایفا می کند و در واقع شخصیت اصلی داستان اوست.
اسم این بازیگر روشنک گرامی می باشد که به جز حضور در یک سکانس در سریال فاصله ها تاکنون در هیچ سریال تلویزیونی حضور نداشته است و چهره او برای همه جدید است . البته او در سینما حضور فعال تری دارد و پیش از این نقش اصلی دو فیلم به نام های هلن و قاعده تصادف را ایفا کرده است.
وی متولد اول مهرماه سال 62 است و 34 سال سن دارد
اینستاگرام روشنک گرامی : roshanakgerami
فیلم گذر موقت به کارگردانی افشین هاشمی در سال 1394 ساخته شده است و پس از حدود دو سال از مرداد ماه 96 در سینماهای کشور اکران خود را آغاز نموده است.
در ادامه به معرفی بازیگران و خلاصه داستان و موضوع فیلم به همراه تیزر ویدیویی آن می پردازیم.
اسماعیل محرابی، مسعود کرامتی، پانته آ بهرام، شقایق دهقان ،شقایق فراهانی، شبنم فرشاد جو, لادن مستوفی , هومن برق نورد
داستان و موضوع فیلم
دو مرد در شبی تاریک تصمیمی مفرح میگیرند و سفری شبانه را در دل شهر آغاز میکنند.
پخش آنلاین آنونس فیلم گذر موقت
عوامل فیلم :
نویسنده: افشین هاشمی/ مدیر فیلمبرداری: اصغر رفیعی جم/ طراح گریم: عبدالله اسکندری/ طراح صحنه و لباس: ویدا روشنی/ مدیر تولید: سعید شرفی کیا/ دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: سیاوش رمضانلو/ صدابردار: طاهر پیشوایی/ مشاور رسانه ای و مدیر تبلیغات: على زادمهر / عکاس: مریم مجد/ فیلمبردار پشت صحنه: ایمان بیاتفر
بیوگرافی و زندگینامه
غزل شاکری خواننده، بازیگر و طراح صحنه و لباس ایرانی متولد 22 اسفندماه سال 1357 در تهران است و 39 سال سن دارد.
تحصیلات : وی فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی طراحی صنعتی است.
شاکری فعالیت هنری خود را از سال 1366 با بازی در فیلم ماهی به کارگردانی کامپوزیا پرتوی آغاز نمود.
وی با حضور در سریال شهرزاد در نقش آذر توانست بعد از چند سال وقفه به خوبی دیده شود.
از فعالیت های موسیقیایی شاکری میتوان به بازخوانی تصنیف حدیث آشنایی اثر حبیب الله بدیعی و با خوانندگی زنده یاد پوران و تک خوانی ریتمیک با عنوان قلک اشاره کرد.
اطلاعاتی در خصوص ازدواج و همسر غزل شاکری موجود نیست.
غزل شاکری فرزند فرشته طائر پور تهیه کننده، مجری طرح و نویسنده ایرانی می باشد.
وی هیج صفحه در اینستاگرام ندارد.
غزل شاکری چگونه به شهرت رسید؟
برای همین دوره ای از بازی و بازیگری فاصله گرفتم. الان بعد از چند سال با انتخاب خودم دوباره برگشتم. البته پرکار نیستم و قبل از انتخاب به این فکر می کنم که کار می تواند برایم ویژه باشد یا اینکه بهترجبه اش می ارزد؟ یکسری از دوستانم که در کودکی بازی کردند شاید فقط برای همان نقش مناسب بودند و بعدها زیاد مناسب بازیگری نبودند یا موقعیتش را نداشتند یا اصلا پیگیری و پشتکار برای ادامه دادن نداشتند. اما بر می گردم به همان حرف قبلم که این بازیگرهای کودک، انتخاب شده بودند برای همان نقش و خودشان بازیگری را انتخاب نکردند.
چه شد که برای نقش اول فیلم سینمایی گلنار انتخاب شدی؟
آقای پرتوی سر یکی دو پروژه با خانم طائرپور، مادرم همکاری داشت. در یک بخشی از فیلم «ماهی» هم برای آقای پرتوی بازی کردم. من از همان ابتدا که ایشان فیلمنامه گلنار را می نوشت در کنارش بودم و بعد از آن متوجه شدم من را برای نقش گلنار انتخاب کرده است. در ابتدا خانواده چندان موافق نبودند اما به هر حال ماجرا طوری پیش رفت که من تبدیل به گلنار قصه شدم.
تو در خانواده ای هنرمند بزرگ شده ای. خودت چقدر به بازیگری علاقمند بودی؟
فضای سینما، فضای جذابی است و وقتی به من پیشنهاد بازیگری داده شد خیلی خوشحال شدم. اما در آن سن (10 سالگی) آدم نمی داند دقیقا چه چیزی می خواهد. برای من آن زمان فضا جذاب و خوشایند بود؛ همین.
در آن زمان ها هیچ وقت با مادرت درباره این موضوع که دوست داری در آینده بازیگر یا نویسنده شوی حرف نزدی؟
من 10 سالم بود. این سن خیلی سن زیادی نیست که بخواهمدرباره این موضوع به شکل جدی با خانواده ام صحبت کنم. ولی در کل این حرفه را دوست داشتم. مثلا در مدرسه تئاتر بازی می کردیم. انشاهایم همیشه خوب بود و دوست داشتم. اما اینکه من تصمیم گیرنده باشم که می خواهم این نقش را بازی کم؛ خیر در جریان نبودم و بزرگ ترها خودشان بریده و دوخته بودند. ولی طوری نبود که وقتی به من گفتند بازی کن دوست نداشته باشم. خیلی هم دوست داشتم و استقبال کردم.
زمانی که می خواستی مقابل دوربین بازیکنی تصورت درباه بازی و بازیگری تغییر نکرد؟ یا قبل از آن هم به واسطه مادرت با بازیگری آشنا بودی؟
من تا حدی با سینما آشنا بودم و پشت صحنه یکسری از کارها حضور داشتم. واقعیت این است وقتی به عنوان بازیگران جلوی دوربین می روی خیلی چیزها برایت تازه است. ضمن اینکه در عالم بچگی بیشتر از اینکه تو بازی کنی ازت بازی می گیرند. در بچگی این تیم است که می تواند از تو بازی بگیرد. آنقدر سکانس ها خرد شده هستند که بازیگر کودک قدرت تشخیص و حفظ کردن تداوم این سکانس ها را ندارد و برای همین بار آن بر دوش کارگردان است.
برای بار اول که گلنار را دیدی چه حسی داشتی؟
زمانی که برای بار اول تصویر خودم را در مقابل دوربین دیدم برایم خیلی عجیب بود. نمی دانستم دوست دارم یا نه و حتی قایم می شدم. اما الان که فیلم را می بینم آن را دوست دارم. یعنی به عنوان بیننده دوست دارم و به این فکر نمی کنم که من الان گلنار فیلم هستم. وقتی خودم گلنار را مونتاژ شده، دوبله شده و با موسیقی دیدم، نمی توان بگویم که کم تر از بقیه تحت تاثیر قرار گرفتم. من هم مثل بقیه بچه ها درگیر داستان شده بودم. حتی وقتی فیلم را برای اولین بار دیدم و در پایان فیلم، جمله های خداحافظی گلنار و خانم خرسه را شنیدم، خیلی ناراحت شدم و گریه کردم.
از گلنار بعد از گذشت 26 سال چه خاطراتی به یاد داری؟
بیشتر از خاطره های دوران فیلمبرداری، خاطره هایی بعد از نمایش فیلم به یادم مانده… آدم های بزرگ با وجود همه جدیت شان وقتی مرا می دیدند و می شناختند، شروع می کردند به خواندن آوازهای خاله قورباغه یا آقاخرسه! خاطرات زیادی مثل پاره شدن دامن بلند و چین دار، از درخت بالا رفتن، گردو چیدن، کنار رودخانه با قلاب ماهی گرفتن و… دارم.
چیزی هم از دوران به یادگاری داری؟
لباس های گلنار و دستمال آبی و عروسک ها (به جز آن ها که در موزه سینما هستند) در دفترخانه ادبیات نگهداری می شوند… من هم به جز چند عکس قاب شده در اتاقم، ضبط صوتی را که به عنوان دستمزد گرفته بودم و چند وقت پیش آن را به دختری هم سن همان روزهای خودم هدیه دادم چیز دیگری ندارم.
مردم در خیابان تو را می شناسند؟
در یک دوره ای دیگر کسی مرا نمی شناخت. اما الان گاهی من را می شناسند. فکر می کنم یک نسلی بچه هایشان دارند این فیلم را می بینند و برای همین وقتی من را می بینند می شناسند. البته آدم های باهوش آن هم در موقعیت های خیلی عجیب و غریبی ناگهان می گویند من همان گلنارم. آن هم به این خاطر که فرزندشان به تازگی آن فیلم را دیده است. مثلا یکجا می روم آب میوه بخورم کسی که دارد آب میوه می گیرد سرش را بالا می گیرد و می گوید شما گلنار هستید؟ یا صندوق دار یک فروشگاه یا یک نفر در راهروی بیمارستان و… مکان هایی که اتفاقا آدم ها خیلی حضور ذهن ندارند این اتفاق می افتد.
بازیگرهایی که در دوران کودکی در فیلم های ماندگار بازی کردند به ویژه در دوره تو زیاد بودند اما اغلب وقتی بزرگ شدند نتوانستند در این عرصه موفق باشند یا اصلا دوباره در تصویر حضور داشته باشند به نظرت دلیلش چیست؟
برای اینکه در دوران کودکی؛ نویسنده، کارگردان و تیم فیلم ساز هستند که کسی را براساس فیلمنامه و کاراکتری که دارد انتخاب می کنند و الزاما آن کودک بازیگری را انتخاب نکرده است. بعد هم اینکه تجربه بازی یک بخش است و اینکه بخواهی آن را ادامه بدهی و واقعا بازیگر باشی یک بخش دیگر. برای خود من اینطور شد که بعد از بازی در فیلم گلنار آنقدر شناخته شده بودم که حتی اذیت می شدم.
بین بازیگرهایی که هم دوره تو در کودکی شان نقش داشته اند بازی کدام را دوست داشتی؟
یادم هست علی کوچولو را خیلی دوست داشتم. بازیگرهای فیلم پاتال و آرزوهای کوچک و پسری را هم که در مدرسه پیرمردها بازی می کرد دوست داشتم. در عالم بچگی وقتی فیلمی موفق می شود آدم دوست دارد جای شخصیت محبوب آن باشد. حتی فرقی نمی کند آن فیلم ایرانی است یا خارجی.
در حال حاضر مشغول چه کارهایی هستی؟
من مهندسی طراحی صنعتی خوانده ام و کارم طراحی داخلی و طراحی صحنه است. گاهی هم بازی می کنم و در زمینه موسیقی هم در بخش آواز آن فعالیت دارم. در سریال آقای حسن فتحی (شهرزاد) هم بازی کرده ام که هنوز پخش نشده است. هم چنین روی یکسری پروژه های شخصی ام کار می کنم و می نویسم طراحی هم می کنم و با یکسری از مستندسازان نیز همکاری دارم.
سریال های غزل شاکری
سریال شهرزاد – ( حسن فتحی – ۱۳۹۳)
فیلمهای سینمتیی غزل شاکری
فیلم سینمایی ماهی (کامبوزیا پرتوی، ١٣۶۶)
فیلم سینمایی گلنار (کامبوزیا پرتوی، ١٣۶٧)
بازیگر و طراح صحنه و لباس فیلم وقتی همه خواب بودند (فریدون حسن پور، ١٣٨۴)
فیلم آینه های روبرو (نگار آذربایجانی، ١٣٨٨)
فیلم سارا و آیدا (مازیار میری 1395)
تله فیلم حتی اگر شب باشد( منیر قیدی)
بیوگرافی و زندگینامه
طناز طباطبایی بازیگر زن سینما و تلویزیون ایران متولد 20 اردیبهشت 1362 در تهران می باشد و 34 سال سن دارد.
تحصیلات : طباطبایی دارای مدرک لیسانس کارگردانی تاتر است. وی یک دوره بازیگری را در آموزشگاه آزاد هیوا گذرانده است.
طناز طباطبائی فعالیت بازیگری خود را در تلویزیون از سال 1380 با حضور در سریال تلویزیونی جوانی ساخته سعید سلطانی آغاز نمود. و در سال 83 با حضور در فیلم سینمایی دیشب باباتو دیدم آیدا فعالیت خود را در سینما آغاز نمود.
او با حضور در سریال میوه ممنوعه به کارگردانی حسن فتحی توانست به خوبی دیده شود اما بعد از آن شاهد حضور بیشتر او در سینما بود تا در تلویزیون.
وی در سال 88 جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برای فیلم صداها از آن خود کرد.
طناز طباطبایی تا کنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد.
وی هیچ صفحه ای در صفحات اجتماعی از جمله اینستاگرام ندارد و صفحات منتسب به وی جعلی می باشد.
طناز طباطبایی هیچ نسبتی با بهنوش طباطبایی که او هم از بازیگران زن است ندارد , در برخی سایت ها چندی پیش شایعه شده بود که این دو هنرمند خواهر یکدیگر هستند.
طناز طباطبایی از ازدواج می گوید
ازدواج قابل برنامه ریزی نیست اصولا زنان وقتی سی سالگی را رد می کنند کمی آرام تر می شوند و جدی تر به زندگی شخصی و خانوادگی فکر می کنند. شاید الان نزدیک یک سال و خورده ای باشد که برای من هم آن اتفاق افتاده که دوست دارم فامیلی و خانواده خودم را داشته باشم. این حس خیلی غریزی است و فکر می کنم هر زنی هم آن را تجربه می کند. ولی در مورد ازدواج من به این هم باور دارم که جزو تقدیر هر آدمی است. یعنی آن حرف هایی که از قدیم می گفتند آن کسی که قسمت تو باشد وقتی بیاد خواستگاری دهنت بسته می شود من فکر می کنم این درست است. بنابراین فکر نمی کنم ازدواج امر قابل برنامه ریزی باشد و مثلا شما بتوانید برنامه ریزی کنید که همسری پولدار یا خوش تیپ و … داشته باشید.
از طرفی من در هیچ کجای زندگی ام بحث ظواهر و مادیات برایم پر رنگ نیست و بیشتر عشق و علاقه برایم مهم است مطمئن هستم وقتی زمانش برسد آن مردی می آید که همه چیز بین مان چفت و جفت و درست می شود و درست پیش می رود. زندگی خوشبخت و شاد تنها تصویر من از زندگی زناشویی است و امیدوارم به امید خدا برایم اینطور بشود.
سلفی طناز طباطبایی با نوید محمدزاده و هومن سیدی
آهسته و پیوسته قدم بر می دارم
همیشه من اعتقاد داشتم به آهسته و پیوسته قدم بر داشتن. بیشترین چیزی که برای خودم مهم بوده این است که مثل نقاشی باشم که اول باید نقاشی کلاسیک را بیاموزد و انجام دهد و مثلا یک کوزه را درست طراحی کند و بکشد و بعد به آرامی به نقاشی حرفه ای و ماندگار تبدیل شود. در مورد بازیگری هم من همین نظر را داشتم که اگر به آرامی قدم بر دارم و رشد کنم جایم محکم تر و تثبیت شده تر خواهد بود و خودم از خودم راضی تر خواهم بود.
من هیچ وقت فکر نمی کنم که تثبیت شدم و ماندم و تمام نمی شوم. حتی ترسی از کهنه شدن و پیر شدن هم در من وجود دارد. البته این دو رویکرد است. یکی همان ترسی که همه دارند که ریشه آن در ترس از مرگ است. اما رویکرد دیگر درباره من این است که فکر می کنم اساسا برای این که درجا نزنم همیشه باید پیشرفت کنم.
در یک مسیر باید مرتب قدم های بزرگ و بزرگتر برداشت تا به آن هدف نهایی برسیم. هیچ وقت نباید فکر کرد الان این جایی که ایستادم جایم خیلی محکم و درست است. من مرتب خودم را در مواجهه با این پرسش قرار می دهم که کجا ایستادم؟ و نکند این جایی که الان هستم غلط باشد؟ و … هزار جور فکر با خودم می کنم. برای همین الان برایم سخت تر از مثلا زمان صداها است که تقریبا اوایل کارم بودم. هر فیلمی که می گذرد به کارهای جدیدی که می توانم انجام بدهم و به پیشرفت بیشتر فکر می کنم. این نگاه برای یک بازیگر و اصولا برای یک انسان کار بسیار سختی است.
بیماری مادرش
دو تا فرشته مادرم را نجات دادند متاسفانه
سال گذشته مادرم دچار بیماری شدند. اتفاق تلخی برای من بود. اما خدا را شکر
مامانم حال شان خیلی بهتر است؛ ما دو تا فرشته پیدا کردیم؛ پرستارو
فیزیوتراپ مادرم دو نفری در کنار پدرم قرار گرفتند و عامل اصلی بهبود مادرم
شدند و خدا را شکر مادرم هر روز
بهتر شد. الان سمت چپ بدن که از کار افتادگی پیدا کرده بود تقریبا تا حدود
زیادی بهتر شده و کارایی اش را به دست آورده است. خدا را شکر هر روز هم
بیشتر رو به بهبود می رود.
همیشه من انتخاب می کنم
اعتقاد من در کل زندگی این است که همیشه این من هستم که انتخاب می کنم. زمانی که من فیلم «سیزده » هومن سیدی را دیدم همان جا انتخاب کردم که روزی در نقشی مناسب در یکی از فیلم های هومن سیدی بازی کنم. برای این که آن فیلم را خیلی دوست داشتم. این انتخاب برای من اینجوری شکل می گیرد. یعنی انتخاب در زندگی من اینطور است که مثلا می گویم دو سال دیگر یا چهار سال دیگر با فلان آدم کار می کنم و این اتفاق می افتد.
یا می گویم من این نقش را دوست دارم و می خواهم و بعد به آن می رسم. من
باور دارم انسان اگر اعتقاد داشته باشد به هر چیزی که از خدواند بخواهد می
رسد. حالا کارها و نقش هایی هم بوده که من انتخاب نکردم اما به سر راهم
قرار گرفته و اتفاقا خیلی هم برایم خوب بوده مثل «هیس دخترها فریاد نمیزنند
». چون من اصلا به «هیس … » فکر نکرده بودم ولی حتما در مسیر من باید قرار
می گرفت که یک دنباله ای را با خودش بیاورد و یک راهی را به سمت خواسته
هایم باز بکند.
قبل از خشم و بعد از خشم
به نظر من فیلم «خشم و هیاهو » یک فیلم تجاری نیست. شاید قصه ذهن مخاطب را به این سمت ببرد چرا که داستان عشق و خیانت است که تماشاچی با آن ارتباط برقرار می کند. اما هومن سیدی با انتخاب و اجرای ساختاری متفاوت و عجیب و غریب آن را از یک فیلم تجاری متمایز کرده است. اینجا دیگر این ساختار متفاوت برای تماشاچی آشنا نیست.
بنابراین فیلمی است که هم از المان های تجاری استفاده کرده و هم اثری هنری و قابل اعتنا به لحاظ فرم و محتوا است. یادم هست وقتی فیلمنامه را به من دادند طاقت نیاوردم به خانه برسم و تو ماشین جلوی منزل خواهرم پارک کردم و متن را تا آخر خواندم. وقتی به صحنه دادگاه رسیدم رنگم پرید اینقدر که هیجان زده شده بودم از متن خوب و نقش درستی که ترسیم شده بود. قصه را خیلی دوست داشتم و خوشم آمد. بعد با آقای سیدی صحبت کردم و به این نتیجه رسیدیم که ما اصلا قرار نیست شهلا جاهد را بسازیم و من او را بازی کنم.
قرار است او یک کاراکتر دیگری به نام حنا باشد که حتی این اسم هم از جای دیگری وام گرفته شده بود. برای من مهم این بود که نشان بدهیم کارکترها در یک موقعیت یکسری رفتارها ازشان سر می زند و دقیقا در همان موقعیت می توانند یکسری رفتارهای دیگر داشته باشند. برای همین ما هر دو کاراکتر اصلی را در فیلم از چند زاویه و با رفتارهای متفاوت در یک موقعیت مشابه می بینیم.
همینطور شخصیت ها در بازجویی ها زاویه دید و نگاه خود را به پارتنرشان داشتند. نهایتا وقتی فیلم را در اولین اکرانش دیدم خودم خیلی راضی بودم. حتی به آقای سیدی گفتم مسیر بازیگری من به لحاظ تکنیکال و به لحاظ خود بازیگری واقعا به قبل از «خشم و هیاهو » و بعد از آن تقسیم می شود. برای این که همیشه من یک کاراکتر را با یک رویکرد بازی کرده بودم. اما اینجا در واقع یک نفر را با سه نقش و سه رویکرد بازی کردم.
انتخاب لباس و تیپ های طناز
در انتخاب لباس هایم قبل از هر چیزی مهم ترین نکته برایم راحتی با آن لباس است. من هیچ وقت هم طراح خاصی برای همه لباس هایم نداشتم. خودم را خوب می شناسم و می دانم چه بپوشم بیشتر بهم می آید و طرفدار جدی سادگی هستم. روی حساب همه اینها انتخاب هایم را خودم انجام می دهم و از طراح های مختلف که کارهای متفاوتی دارند خرید می کنم. ولی همیشه در همه آنها یک ویژگی بوده که به مدل و سبک و سلیقه من نزدیک بوده.
من در مورد مد و لباس برخلاف خیلی ها که برندباز هستند و برند برای شان مهم است ، این چیزها اهمیت ندارد و تنها مهم این است لباسم ساده باشد و بتواند مدت زمان طولانی از آن زیاد استفاده کنم. یعنی اینطوری نباشد که یک بار بپوشم و بعد در کمد خاک بخورد. من دوست دارم یک دست لباس را بارها بپوشم. به نظرم این که سال های سال از یک لباس استفاده کنی هیچ اشکالی ندارد.
نوید یک فیلم متفاوت
آخرین فیلمی که سال گذشته بازی کردم فیلم، «ارداتمند نازنین، بهاره، تینا »، به کارگردانی آقای کاهانی است. آنجا اصلا یک طناز دیگر می بینید. اینها سه تا دختر هستند که شغل شان مدلینگ است اما در واقع پولی هم از این کار در نمی آورند و برای فان و خوش گذرانی ماجرا است که درگیر آن شدند. برای همین عکاسی می کنند و مشغول مدلینگ هستند. فیلم فضای عجیبی دارد و برای من دوست داشتنی است. اینکه نتیجه این فیلم چه بشود یا مردم دوست داشته باشند و تماشا کنند یا نه را من هنوز نمی دانم اما می دانم برای من تراپی خوبی بود. برای اینکه از روزی که ما کار را شروع کردیم برای من اتفاق متفاوتی بود.
من یک بخشی در وجودم دارم که خیلی جدی و مدیر و سخت است. این فیلم این بخش وجود من را کاملا شکست و در بازیگری من خیلی تاثیر گذاشت. من در این فیلم یک آدم رها و روی ابرها هستم. آقای کاهانی هم در ظاهر و گریم و همه اینها انگشت گذاشته بود و انتخاب های بامزه و درستی می کرد که به فضای فیلم و این کاراکترها می آمد. من نوید یک فیلم متفاوت دست کم از بین کارهای خودم تا امروز را می دهم. همینطور فکر می کنم جزو بهترین های آقای کاهانی هم خواهد بود. امیداورم در گیشه هم موفق باشد.
به هیچ چیز جز بازیگری فکر نمی کنم
به هیچ تجربه دیگری جز بازیگری فکر نمی کنم چون باورم این است که یک کار انجام بده اما آن یک کار را درست انجام بده. شاید چون یک کم کمال گرا هستم از انجام کارهای نصف و نیمه و غیر حرفه ای خوشم نمی آید. من از گالری گردی، تماشای آثار هنری، تماشای فیلم تئاتر، کتاب خواندن و سفر ذهن و روحم را تغذیه می کنم تا بتوانم در کارم خلاق تر باشم. اینها به اضافه ورزش یوگا که پای ثابت برنامه روزانه زندگی من هستند.
فیلمهای سینمایی طناز طباطبایی
ارادتمند؛ نازنین بهاره، تینا (۱۳۹۵)
بیحساب (۱۳۹۵)
ویلایی ها (۱۳۹۵)
اروند (۱۳۹۴)
خشم و هیاهو (۱۳۹۴)
رخ دیوانه (۱۳۹۳)
مرگ ماهی (۱۳۹۳)
50 قدم آخر (۱۳۹۲)
آرایش غلیظ (۱۳۹۲)
ساکن طبقه وسط (۱۳۹۲)
هیس! دخترها فریاد نمی زنند (۱۳۹۱)
نارنجی پوش (۱۳۹۰)
پرستوهای عاشق (۱۳۸۹)
پریناز (۱۳۸۹)
گزارش یک جشن (۱۳۸۹)
مرهم (۱۳۸۹)
پسر تهرونی (۱۳۸۷)
تهران در جستجوی زیبایی(اپیزود سوم، تهران، سیم آخر)(۱۳۸۷)
صداها (۱۳۸۷)
میزاک (۱۳۸۷)
جعبه موسیقی (۱۳۸۶)
چهار انگشتی (۱۳۸۵)
دیشب باباتو دیدم آیدا (۱۳۸۳)
سریالهای طناز طباطبایی
جوانی
در چشم باد
میوه ممنوعه
پرانتز باز
قلب یخی
شاهگوش
تئاترها
ترس
کمی بالاتر
تن تن و راز قصر مونداس
باغبان مرگ
نامه های عاشقانه از خاورمیانه
جوایز و افتخارات
1 نامزدشده بهترین بازیگر نقش دوم زن در بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر
2 برنده جایزه بهترین بازیگر نقش دوم زن در سومین جشن منتقدان
3 برنده بهترین بازیگر زن کمدی تلویزیونی
4 برنده دیپلم افتخار از سوی پنجمین جشن منتقدان
5 برنده بهترین بازیگر نقش اول زن در سنندج
6 نامزدشده بهترین بازیگر نقش اول زن در کرمانشاه
7 برنده لوح تقدیر و جوایزی از سوی جشنواره زنان مستقل آمریکا به عنوان بهترین بازیگر نقش اول زن
8 برنده لوح تقدیر و جوایزی از جانب جشنواره فیلمهای ایرانی سانفرانسیسکو به عنوان بهترین بازیگر نقش اول زن
9 نامزدشده بهترین بازیگر نقش اول زن در سی و سومین جشنواره فیلم فجر
10 نامزدشده بهترین بازیگر نقش اول زن در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر
دانلود قسمت 7 فصل دوم شهرزاد
دانلود سریال شهرزاد قسمت هفتم فصل دوم با لینک مستقیم و کیفیت بالا حجم کم
ژانر : تاریخی ,عاشقانه | سال ساخت : 1395 | کارگردان : حسن فتحی | مدت زمان : 60 دقیقه | فرمت : Mp4 | کیفیت : 1080p 720p 480p 360p
داستان قسمت ۷ : قباد دوباره با شهرزاد رو به رو می شود . اما شهرزاد از این که فرهاد او را ببینید هراس دارد . قباد از بابت این که همسر او در کنار فرهاد است رضایت ندارد و این موضوع را به عموی خود می گوید . همچنین به پدر فرهاد نیز سو قصد میگردد و به سمت او تیراندازی میکنند . همچنین همایون دوباره به دیدن شیرین می آید و با او صحبت می کند و …
خرید و دانلود کیفیت HQ 1080p (قیمت : 2500 تومان – حجم : 2.41GB)
خرید و دانلود کیفیت 1080p (قیمت : 2000 تومان – حجم : 1.71GB)خرید و دانلود کیفیت 720p (قیمت : 1800 تومان – حجم : 810MB)
خرید و دانلود کیفیت 480p (قیمت : 1500 تومان – حجم : 476MB)
دانلود تیزر این قسمت – Download
قسمتهای قبلی
قسمت ششم
دانلود کیفیت HQ 1080p (قیمت : 2500 تومان)
دانلود کیفیت 1080p (قیمت : 2000 تومان )دانلود کیفیت 720p (قیمت : 1800 تومان)
دانلود کیفیت 480p (قیمت : 1500 تومان )قسمت پنجم
دانلود با کیفیت فوق العاده ۱۰۸۰ – 2500 تومان
دانلود با کیفیت ۱۰۸۰ – 2000 توماندانلود با کیفیت ۷۲۰ – 1800 تومان
دانلود با کیفیت ۴۸۰ – 1500 تومانقسمت چهارم
دانلود با کیفیت فوق العاده ۱۰۸۰ – 2500 تومان
دانلود با کیفیت ۱۰۸۰ – 2000 توماندانلود با کیفیت ۷۲۰ – 1800 تومان
دانلود با کیفیت ۴۸۰ – 1500 تومانقسمت سوم
دانلود با کیفیت فوق العاده ۱۰۸۰ – 2500 تومان
دانلود با کیفیت ۱۰۸۰ – 2000 توماندانلود با کیفیت ۷۲۰ – 1800 تومان
دانلود با کیفیت ۴۸۰ – 1500 تومانقسمت دوم
دانلود با کیفیت فوق العاده ۱۰۸۰ – 2500 تومان
دانلود با کیفیت ۱۰۸۰ – 2000 توماندانلود با کیفیت ۷۲۰ – 1800 تومان
دانلود با کیفیت ۴۸۰ – 1500 تومانقسمت اول
دانلود باکیفیت فوق العاده 1080 ( 2500 تومان)
دانلود با کیفیت1080 (2000 تومان)دانلود با کیفیت 72 (1800 تومان)
دانلود با کیفیت 480p (قیمت 1000 تومان)
بازیگران : شهاب حسینی , ترانه علیدوستی , مصطفی زمانی , رویا نونهالی , گلاره عباسی , مهدی سلطانی , پریناز ایزدیار و …
پخش آنلاین
دانلود اهنگ تیتراژ پایانی سریال گمشدگان با صدا و خوانندگی رضا یزدانی با کیفیت اصلی و لینک مستقیم
آهنگ ها و موسیقی سریال ایرانی گمشدگان از شبکه دو
لینک دانلود تیتراز پایانی گمشدگان
Download | دانلود
سریال گمشدگان به کارگردانی رضا کریمی اواسط مرداد ماه از شبکه 2 پخش میگردد.
گمشدگان یک ملودرام اجتماعی است که با رویکردی آسیبشناسانه معضل اعتیاد و وضعیت معتادان را روایت میکند.
پژمان بازغی، کورش تهامی، شقایق فراهانی، ستاره اسکندری، بهنام تشکر، مهرداد ضیایی، فریبا نادری، کتانه افشاری نژاد، رامین ناصر نصیر، روشنک گرامی و … بازیگران این سریال هستند.
بیوگرافی و زندگینامه
امیرعلی نبویان بازیگر و مجری سیما متولد 2 فروردین ماه سال 1359 می باشد و 36 سال سن دارد.
تحصیلات : وی فارغالتحصیل رشتهٔ مهندسی برق از دانشگاه مازندران می باشد.
او یک برادر به نام البرز نبویان دارد و همچنین وی خواهر زاده مسعود فروتن از کارگردانان سینما است .
وی با اجرای برنامه هفت از شبکه آموزش توانست شناخته شود اما حضور او در مسابقه لباهنگ خندوانه توانست او را به خوبی به همگی بشناساند و نظر خیلی ها را به خود جلب نماید که در این برنامه توانست رتبه نخست را بدست آورد.
البته او بازیگر هم کرده است و اولین حضور او در تلویزیون بازی در سریال نوشدارو بود .
امیر علی نبویان در سال 1395 با بهار نوروز پور ازدواج کرد وی با انتشار عکس بالا در کنار همسرش در صفحه اینستاگرام خود خبر ازداوجش را اعلام نمود.
بهار نوروز پور متولد 22 فروردین ماه 1360 می باشد و یک سال از او کوچکتر است.
ماجرای آشنایی امیرعلی با همسرش از زبان خودش
فقط دو بار تصویر محوی از او مشاهده کردم که بالطبع برای من قابل شناسایی نبود. ییلاقی به نام شاهاندشت داریم که تابستانها و پنجشنبه و جمعهها به آنجا میرویم. در پیادهرو بودم که یک نفر را از فاصله 50 متری دیدم و عاشق او شدم ولی این اتفاق آنقدر برای من عظیم بود که حتی نایستادم تا او را ببینم و در همان برخورد اول فرار کردم. بار دوم او را در پیادهروی خیابانی به عرض 20 متر در زاویهای که چیزی از او مشخص نبود دیدم؛ او جلوتر از من قرار داشت و من عقبتر بودم اما او به سمت دیگری پیچید و من به سمت دیگری رفتم؛ ولی عاشق او شدم.
“برای اولین بار در زندگی نمیدونستم چی بنویسم ، دست به دامن خواجه شیراز شدم و بدون قسم دادنش به شاخه نبات و متعلقین و متعلقات ( میدونم که شاید باور نکنین ولی به خداوند یکتا قسم ) غزلی اومد به این مطلع « گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس»
پی نوشت:جای خانواده هامون در این عکس خالی
پی تر نوشت:جای همه شما دویست و بیست و پنج هزار و خرده ای رفیق با وفای با حال خالی
My real fans are my family
پی ترین نوشت:این هیچ ربطی به بمب نداره.و بمبمون یه موضوع کاریه که در شرف ترکیدنه.
به هم احترام بذاریم و همدیگه رو دوست داشته باشیم تا رستگار شویم”.
دانشگاه موسیقی و کنسرت
در دانشگاه دنبال ورزش کردن و کنسرت گذاشتن بودم. پیانو و کیبورد میزدم. البته «گوشی» پیانو میزنم؛ یعنی هر چه میشنوم، مینوازم. هیچ وقت کلاس نرفتم؛ ولی بعدها یک سری تحقیقات در مورد ردیفهای ایرانی و دستگاهها انجام دادم. در حد دورهمی پیانو مینوازم ولی به صورت جدی پیگیری نکردهام. من به طور جدی در دانشگاه درس نخواندهام. فوتبال بازی میکردم و عضو تیم دانشگاهی بودم، بسکتبال تمرین میکردم، با دوستانم کنسرت میگذاشتم، با بچهها دور هم جمع میشدیم جوک میگفتیم و چند ساعت میخندیدیم و سر کلاس نمیرفتیم و…
زهیر یاری بازیگر سینما و تلویزیون متولد 26 فروردین 1359 در تهران می باشد و 37 سال سن دارد.
تحصیلات : یاری دارای مدرک لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه تهران است.
وی یک برادر کوچکتر از خودش به نام شعیب دارد و او برادر زاده حسین یاری بازیگر سینما نیز می باشد.
وی در سریالهای زیادی حضور داشته است اما حضور او در سریال یوسف پیامبر در نقش بنیامین جدی تر بود و بعد از آن در کارهای بیشتری حضور یافت.
وی به تازگی نیز سریال لژیونر در نقش فرهاد به کارگردانی مسعود آب پرور را در حال پخش دارد که از شبکه تهران پخش میگردد.
زهیر یاری تاکنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد.
زهیر یاری برادر زاده حسین یاری که از بازیگران سینما و تلویزیون است می باشد.
در تمام سال هایی که کار کردی بزرگترین تجربه ای که به دست آوردی چی بوده؟
خیلی چیزها، هر روز بازیگری تجربه است. بازیگری بهت یاد می ده که صبور باشی، بازیگری یادت می ده که حسود نباشی چون هم جا برای تو هست و هم زمان! چون وقتی حسادت داشته باشی به همون اندازه همه کینه می یاد و بعد از کینه نسبت به همه بدگمان می شی، بازیگری بهم یاد داد که آرامش داشته باشم، آرامش داشتن مساوی است با درست کار کردن! چون قبل از این خیلی با خودم کلنجار می رفتم و اطرافم زیادی شلوغ بود اما حالا با آرامش، صبوری، بی حسادت و کینه کاری می کنم و از کارم هم لذت می برم.
تا به حال نقدی را درباره خودت شنیدی که برات جای پیشرفت داشته باشه؟
صددرصد. همیشه بزرگترین منتقد می تونه خودِ فرد باشه، وقتی تو با همه توانایی که داری اونقدر منصفانه درباره خودت حرف بزنی یعنی می دونی اشکال کارت کجاست. اینکه من جنبه خودم را بالاتر از آن چیزی که هست ببرم. من در سریال «میلیاردر» با خودم خیلی شوخی می کردم، برای اینکه بهمن یک سری بچگی داشت که من اون را به خوبی می شناختم و ما به ازای بیرونی اش را در وجود خودم می دیدم و این انتقادی بود که به زهیر یاری ایام نوجوانی داشتم که چقدر سطحی و کودکانه نگاه می کردم. خدا را شکر که از این ماجرا آسیبی ندیدم اما این نگاه سطحی و کودکانه برای همه عمر جواب نمی ده. بزرگترین نقدی که خودِ زهیر یاری به خودش می کنه اینه که جدی باشم و واقعیت را آن طوری که هست بپذیرم و دنیای اطراف را واقعی و با مختصات خاص خودش ببینم و دیگه دچار سَبُکسری نشوم.
در همه کارهایی که بازی کردی خوب ظاهر شدی! چه آن نقش های تاریخی مثل «یوسف پیامبر»، چه کارهای طنز تقریباً اجتماعی! اما بهمن سریال «میلیاردر» چیز دیگری بود، چرا در این سریال این قدر خوب ظاهر شدی؟
بهمن این چیزی نبود که مردم دیدند. من بهمن را بزرگ کردم، باهاش مدارا کردم، تا شد این. عشق بهمن به خانم سرور و آن شعر خواندن ها را من در دل کار آوردم البته با مشورتی که با زامیاد سعدونیان نویسنده کار و همین طور علیرضا امینی کارگردان داشتم. من سر این کار آرامش داشتم و این آرامش به خاطر وجود علیرضا امینی است که دست بازیگرش را باز می گذارد. بهمن کلی انرژی داشت و من می دونستم که کجا باید این انرژی را تخلیه کنم. یادمه در همان روزهای اول هم به علیرضا امینی گفتم من بهمن را طور دیگری بازی می کنم چون براش خواب های اساسی دیده بودم. بهمن در ابتدا مشخصات خاصی نداشت اما کمی که گذشت بهمن را بازسازی کردم. کلی هم ایده داشتم برای «میلیاردر ۲» که از قرار معلوم و طبق شنیده های من و با خبر جدیدی که به دستم رسیده قرار که ساخته شود.
مردم به طور یقین بهمن سریال «میلیاردر» را باور کردند، فکر می کنی بعد از این وقفه چند ماهه و حالا با پخش سریال «اولین انتخاب» مردم تو را به عنوان فرزاد این کار باور می کنند؟
امیدوارم. هیچ نقشی را نمی شود با نقش قبلی یک بازیگر مقایسه کرد چون آن انرژی که من برای بهمن گذاشتم با فرزاد این سریال قابل قیاس نیست. چون فرزاد مثل بهمن چندان طنز نیست. لحظات طنز داره اما بیشتر واسطه است برای دیده شدن دیگران. من کارم را انجام دادم، قضاوت آن را می گذارم به عهده مردم.
زندگی خوب خیلی چیزها به آدم هدیه می کنه، زندگی به تو چه هدیه هایی داده؟
هدیه زندگی در این ۳۴ سال برایم این بوده که دارم یاد می گیرم بدی ها و
تلخی ها را برای خودم قابل هضم کنم، چون همان طوری که در زندگی به دست می
آوریم همان طور هم از دست می دهیم! شاید فاصله این دو از نظر زمانی زیاد یا
کم باشد ولی این اتفاق حتماً می افتد، قانون روزگار همین است. برای همین
موقع به دست آوردن زیاد هیجان زده نمی شوم تا موقع از دست دادن افسرده
نشوم!
از تجربه بازیگری گفتی، بزرگترین درسی که از زندگی گرفتی چه بوده؟
زندگی یادم داد که صبور باشم، عجله نکنم، زندگی یادم داده ریتم زندگی را طوری حفظ کنم که اگر اتفاقی قرار است برایم بیافتد آن طوری که خدا برایم رقم زده بیافتد. صادقانه تر بگویم شاید پیش از این، از اتفاقی که برایم می افتاد لذت کافی نمی بردم، نمی دونم شاید چون درک درستی از آن نداشتم و مختصات کلی زندگی را نمی شناختم و مدام پریشان بودم برای چیزهایی که زمان به دست آوردنشان برایم نرسیده بود، برای همین از لذت های زندگی بی دلیل خودم را محروم می کردم. مثلاً من اهل سفر نبودم و اگر به سفر می رفتیم مدام دل دل می کردم که کی تمام می شود تا من برگردم، اما حالا لزوم وجود سفر را خوب می دانم! حالا دارم تلاش می کنم از زندگی لذت ببرم، از بارونی که زیرش بروم، خیس شوم و مثل گذشته حرص نخورم حتی تلاش می کنم که دوستش داشته باشم. زندگی یادم داد که زندگی را درست و با لذت زندگی کنم.
دلت می خواد «راه زندگی» مردم به کجا ختم بشه؟
من همیشه می گویم ما به این دنیا آمدیم تا مسیری را طی کنیم تا به یک هدف بزرگتری برسیم. دلم می خواد روزگار به کسی تلخ و سخت نگذره، درسته که زندگی همه ما پُر از پیچ و خم و دست اندازه اما همه ما می دونیم که راه زندگی مون چیه، همه ما مولفه های زندگی را بلدیم فقط فراموش کاریم. همه ما از صبح تا شب درباره خوب و مفید بودن حرف می زنیم پس همانی باشیم که درباره آن می گویم و سعی کنیم برای زندگی، برای ادامه بقا و حیات زندگی دست خدا را خط نزنیم.
هر آدمی توی زندگی اش چیزهایی دارد که بهشون نرسیده، بزرگترین حسرت زندگی ات که همیشه بهش فکر می کنی؟
تقریباً آنچنان طلبی از خدا ندارم و بابت همه داشته ها و نداشته هایم شاکرش هستم، ولی از اونجایی که متاسفانه تا اندازه ای تنبل هستم خیلی دوست دارم قرصی را پیدا می کردم که یکباره زبان انگلیسی را مثل زبان مادری صحبت کنم، نمی دانم چرا اینقدر برایم غیر قابل دسترس شده.(باخنده)!
سوالات من داره تموم میشه اما تو چیزی از خودت نگفتی، یه کمی از خودت بگو؟
چقدر این گفتگو را دوست داشتم که از معرفی شروع نکردی و اجازه دادی گفتگو مسیر دیگری را برود. اما درباره زهیر یاری. زهیر در فصل زیبا و بی نظیر بهار به دنیا اومده، ۲۶ فروردین سال ۱۳۵۹ در تهران، تحصیلاتش رو در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران ادامه داده چیزی که هیچ ربطی به بازیگری ندارد و یک برادر کوچکتر از خودش داره به نام شعیب.
اینستاگرام زهیر یاری : instagram / zoheiryari
و اینکه زهیر یاری کیه! اون رو توی چند تا جمله یا کلمه برام تعریف کن؟
زهیر آدم مهربونیه، داره سعی می کنه صبورتر از قبل باشه، با شجاعت کامل می گه پیش از این یک خودخواهی افراطی داشته که آن را در خودش کمرنگ کرده، رفقاش براش خیلی اهمیت دارند، رک و رو راست، همیشه سعی می کنه رفتار صادقانه ای داشته باشه و از تظاهر کردن به شدت بدش می یاد. منطقی، حساس، کمی هم زود رنج! تازگی ها هم کم حوصله شده!
و حرف آخر، چیزی که شاید من نپرسیدم و از قلم افتاد؟
سپاس به خاطر این گفتگو که واقعاً آن را دوست داشتم. من واقعاً نمی دونم همین حالا چه کسی داره این گفتگو را کجای این سرزمین پهناور می خونه، شاید در مسیر سفر، شاید در خانه، شاید زیر سقف این آسمان بلند اما هر کجای این جهان که ایستادی، زندگی را درست و با صبوری زندگی کن. برای رسیدن به آن چیزی که دوستش داری عجله نکن فقط اجازه بده که زمان بگذره و یادت باشه که زهیر یاری یک روز این حرف ها را زد و تو آن را خواندی. به عنوان تماشاچی کارهایم دین ام را ادا کردم، چون تلاش کردم کلید واژه ۳۴ ساله ام را در اختیارات بگذارم. تلاش کنید شاد باشید! تمام!
سریال های زهیر یاری
مردان آنجلس (فرج ا… سلحشور)
مریم مقدس، (شهریار بحرانی)
گل بارون زده
در چشم باد (مسعود جعفری جوزانی)
سالهای مشروطه (محمدرضا ورزی) در نقش اصلان
یوسف پیامبر (فرج ا… سلحشور) در نقش بنیامین
تبریز در مه (محمدرضا ورزی)
سرگشته (محمدحسین حقیقی،سال ۱۳۹۰) در نقش عبیدا… بن حر جعفی
میلیاردر (علیرضا امینی) در نقش بهمن
اولین انتخاب (مهدی صباغ زاده، شهریور ۱۳۹۲) در نقش فرزاد
دیوار شیشه ای (راما قویدل، ۱۳۹۵)
لژیونر (مسعود آب پرور، ۱۳۹۶)
فیلم های زهیر یاری
زخم شناسه حوا (حسین قناعت)
گزارش یک جشن (ابراهیم حاتمی کیا)
دلتا ایکس (علیرضا امینی)
فیلم های تلویزیونی زهیر یاری
معلم کوچولو (حسین قناعت)
دل آشوب (کرامت پورشهسواری، سال ۱۳۸۶)
پل (تینا پاکروان، سال ۱۳۹۱)
مسافر بهشت (فریدون جیرانی، سال ۱۳۹۱)
من مادرم (پژمان چشمی، سال ۱۳۹۳)
تاتر های زهیر یاری
سهراب، اسب و سنجاقک
کوچ در کوچ
کافه مک آدم (زنده یاد محمود استاد محمد)
شکار روباه (دکتر علی رفیعی)
عشق من حامد بهداد (زهیر یاری، افشین هاشمی)
خاطرات و کابوس های یک جامعه دار از زندگی و قتل میرزا تقی خان (دکتر علی رفیعی)
مهران مدیری کارگردان نویسنده و بازیگر سینما و تلویزیون روز یکشنبه 8 مردادماه 96 با حضور در سینما هویزه و آفریقا مشهد با مردم دیدار کرد.
وی برای اکران مردمی فیلم ساعت 5 عصر که ساخته خود اوست به مشهد آمده بود و با جمعیت فوق العاده زیادی از مردم مواجه گردید.
در ادامه می توانید فیلم و عکسهای مراسم را مشاهده نمایید.
پخش آنلاین ویدیو و فیلم از مراسم اکران ساعت 5 عصر در مشهد
اکران مردمی فیلم ساعت 5 عصر در مشهد
حضور مهران مدیری در شهر مشهد
مراسم اکران فیلم ساعت پنج عصر در سینماهای مشهد / مرداد 96
بیوگرافی و زندگینامه
شهنام شهابی بازیگر سینما و تلویزیون متولد 17 شهریور ماه سال 1361 می باشد و 35 سال سن دارد . وی اصالتا تهرانی می باشد.
تحصیلات : وی فارغ التحصیل بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه آزاد بوشهر می باشد.
ورود به سینما و بازیگری : او کارگردان فیلم های کوتاه بوده و بازی در سینما را از سال 1373 با فیلم «شاخ گاو» به کارگردانی «کیانوش عیاری» آغاز کرده است.
او در سال 89 و 90 با حضور در سریالهای تاوان و پنج کیلومتر تا بهشت توانست به خوبی دیده شود که از همان سال هم دیگر هیچ کاری در تلویزیون در سینما نکرد تا این که در سال 95 و 96 با حضور در سریال پرستاران در نقش شهروز دوباره به قاب تلویزیون برگشت.
شهنام شهابی متاهل است و در بهمن سال 1394 با همسرش به اسم سوفیا عقد کرد و در اردیبهشت ماه 96 مراسم عروسی شان برگزار گردید.
اینستاگرام شهنام شهابی : instagram / shahnamshahabi
فیلمهای سینمایی
شیش و بش (۱۳۸۹)
جنایت و جنحه (۱۳۸۴)
بی تو تنهایم (۱۳۸۰)
از کنار هم میگذریم (۱۳۷۹)
آقای رئیس جمهور (۱۳۷۹)
ابراهیم (۱۳۷۵)
تعطیلات تابستانی (۱۳۷۴)
شاخ گاو (۱۳۷۴)
سریالهای شهنام شهابی
سریال پرستاران (1395)
سریال پنجره (۱۳۹۰)
پنج کیلومتر تا بهشت (رمضان ۱۳۹۰)
تاوان (مجموعه تلویزیونی) (۱۳۸۹) شبکه سه
خانهای در تاریکی
جوانی (۱۳۸۰)
این زمینیها (۱۳۷۹)
بگذار آفتاب برآید (۱۳۷۸-۱۳۷۷)
بازگشت به خانه (۱۳۷۶-۱۳۷۵)
این یک دادگاه نیست (۱۳۷۹ اصغر توسلی) شبکه تهران
فریبا متخصص بازیگر زن سینما , تلویزیون و تئاتر متولد 1 مرداد ماه سال 1340 می باشد و 56 سال سن دارد . وی اصالتا اهل بروجرد می باشد.او 5 خواهر و برادر دارد.
تحصیلات : وی در سال 1370 مدرک کارشناسی در رشته جامعه شناسی را دریافت نمود.
شروع بازیگری :او هنری خود را از سال 1360 با تئاتر آغاز کرد وی فعالیت خود را در تلویزیون و رادیو به ترتیب از سال های 1362 و 1368 آغاز نمود و در سال 1370 به عرصه سینما راه یافت.
فریبا متخصص ازدواج کرده است . همسر او پوربهرامی نام دارد. مدتهاست که در برخی سایت ها خبری مبنی بر این مهران مدیری همسر سابق او بوده است و از هم طلاق گرفته اند منتشر شده است که این خبر شایعه ای پیش نیست.
فرزندان : وی دارای یک فرزند به نام پوریا پوربهرامی است که 22 سال سن دارد که در زمینه بازیگری فعالیت داشته و فارغ التحصیل رشته سینما از کشور قبرس است.او در کارهایی مانند در چشم باد بههمراه مادر خود بازی کرد.
فریبا متخصص هیچ صفحه ای در شبکه های اجتماعی نظیر اینستاگرام و … ندارد.
عکسهای فریبا متخصص
فریبا متخصص در کنار کتایون ریاحی
فریبا متخصص در برنامه دورهمی مهران مدیری / مرداد ماه 96
فیلمهای سینمایی فریبا متخصص
زیر سقف دودی (۱۳۹۵)
آبا جان (۱۳۹۵)
عشقولانس (۱۳۹۵)
ایران برگر (۱۳۹۳)
از ما بهتران (۱۳۸۷)
سیب سرخ حوا (۱۳۷۷)
روزی که خواستگار آمد (۱۳۷۵)
ماه پیشونی (۱۳۷۴)
شنگول و منگول (۱۳۶۳)
شب مکافات (۱۳۶۳)
سریالهای فریبا متخصص
طالب ۱۳۶۳
اندر لطائف روزگار ۱۳۶۴
گالشهای مادربزرگ ۱۳۶۸–۱۳۶۷
قابیل[۲] ۱۳۷۰
مزد ترس ۱۳۷۱
نوروز ۷۲ ۱۳۷۲
همسایهها ۱۳۷۲
استپان ۱۳۷۲
باغ گیلاس ۱۳۷۳–۱۳۷۲
نیمه پنهان ماه1373
آوای فاخته ۱۳۷۳
علاءالدین ۱۳۷۵–۱۳۷۳
سکوت سحر ۱۳۷۶
تولدی دیگر ۱۳۷۷
چشمبهراه ۱۳۷۷
همسفر ۱۳۷۹
شب آفتابی ۱۳۸۱
در چشم باد ۱۳۸۲
بوی غریب پاییز ۱۳۸۳
به دنیا بگویید بایستد ۱۳۸۵
سایه تنهایی ۱۳۸۸
به کجا چنین شتابان ۱۳۸۸
ملکوت ۱۳۸۹
تلهفیلم «حقالسکوت» ۱۳۸۹
زمانه ۱۳۹۱
قرعه ۱۳۹۴–1395
سریال شهرزاد ( فصل 1و 2)
بیوگرافی و زندگینامه
امیر جعفری بازیگر سینما تلویزیون و تئاتر متولد 10 شهریور ماه سال 1353 در تهران می باشد و 43 سال سن دارد و اصالتا اهل ملایر است.
تحصیلات : وی دارای لیسانس مدیریت از دانشگاه آزاد اسلامی می باشد.
بازیگری را در یک دوره دو ساله زیر نظر حمید سمندریان آموخت و او تا به حال پنج بار از جشنواره تئاتر فجر برنده جایزه شده است.
وی فعالیت سینمایی خود را از سال 1380 با حضور در فیلم نان عشق موتور هزار شروع نمود.
اما حضور او در تلویزیون با مجموعه بدون شرح در سال 1380 آغاز شده که از همان ابتدا با اولین سریال خود توانست به خوبی دیده شود و شناخته شود .البته او در این سریال دارای نقش طنز بود . وی با واسطه حضور در سریال میوه ممنوعه به کارگردانی حسن فتحی در سال 896 توانست جایزه بهترین بازیگری را از نگاه مردم بگیرد.
امیر جعفری متاهل است و چندین سال است که با ریما رامین فر که او هم از بازیگران زن سینما و تلویزیون است ازدواج کرده است و این زوج یک فرزند پسر نیز به نام آیین دارند.
ماجرای آشنایی این زوج به سال 83 و حضورشان در سریال من یک مستاجرم برمیگردد که با هم در آن مجموعه همبازی بودند.
بیوگرافی ریما رامین فر
ریما رامین فر متولد 1349 در تهران است. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته کارگردانی تئاتر می باشد. از سال 71 در رشته تئاتر وارد دانشگاه شد.
>
همچنین علیرضا جعفری که از بازیگران جوان تلویزیون است برادر زاده امیر جعفری می باشد
عکس امیر حعفری با همسرش ریما و پسرش آیین
چگونه تئاتری شدم؟
تا سال چهارم دبیرستان هیچ علاقه ای به بازیگری نداشتم، درست برعکس خیلی ها که وقتی می خواهند از علاقه شان به بازیگری صحبت کنند می گویند، از شش سالگی در مهد کودک و در مدرسه تئاتر کار می کردند. فقط به خاطر اینکه از سر کلاس رفتن فرار کنم برای بازی در تئاتری اعلام آمادگی کردم. مرحوم اکبر رادی، دبیر ادبیات سال چهارم دبیرستان و فرهاد پورگرجانی وقتی اجرایم را دیدند، خیلی خوش شان آمد و تشویقم کردند که بازیگری را ادامه بدهم.
آن موقع حتی یک تئاتر هم ندیده بودم. اصلا نمی دانستم تئاترشهر کجاست. بعد از آن رفتم کلاس های کانون تجربی که استاد سمندریان در آنجا تدریس می کردند و شروع کردم به تمرین بازیگری. آنقدر مشغول کلاس های تئاترم شدم که از آن طرف مشروط شدم. این موضوع خیلی برایم گران تمام شد، به طوری که تصمیم جدی گرفتم بازیگری را با انگیزه قوی تری دنبال کنم.
امیر جعفری در سریال شهرزاد
امیر جعفری در برنامه دورهمی مهران مدیری
فیلمهای سینمایی امیر جعفری
۱۳۹۵ فیلم اکسیدان
۱۳۹۵ فیلم ساعت 5 عصر
۱۳۹۵ آزاد به قید شرط
۱۳۹۵ سوفی و دیوانه
۱۳۹۴ زاپاس
۱۳۹۲ بیگانه
۱۳۹۲ بلوک ۹ خروجی ۲
۱۳۹۱ قاعده تصادف
۱۳۹۱ سیزده
۱۳۹۰ جیببر خیابان جنوبی
۱۳۸۸ نفوذی
۱۳۸۸ کیفر
۱۳۸۸ لج و لجبازی
۱۳۸۷ پستچی سه بار در نمیزند
۱۳۸۷ کلانتری غیرانتفاعی
۱۳۸۶ بیپولی
۱۳۸۳ تردست
۱۳۸۳ مکس
۱۳۸۲ جنایت
۱۳۸۰ قارچ سمی
۱۳۸۰ نان، عشق و موتور ۱۰۰۰
سریالهای امیر جعفری
۱۳۹۵ سریال شهرزاد «فصل دوم» بازیگر
۱۳۹۴ تعبیر وارونه یک رؤیا بازیگر
۱۳۹۲ پایتخت ۲ (حضور افتخاری) بازیگر
۱۳۹۰ چک برگشتی بازیگر
۱۳۹۰ شیدایی بازیگر
۱۳۸۹ توطئه فامیلی بازیگر
۱۳۸۹ زیر هشت بازیگر
۱۳۸۸ چاردیواری بازیگر
۱۳۸۶ میوهٔ ممنوعه بازیگر
۱۳۸۴ برای آخرین بار بازیگر
۱۳۸۳ کمربندها را ببندیم بازیگر
۱۳۸۲ من یک مستاجرم بازیگر
۱۳۸۰ بدون شرح بازیگر
تئاترها
رقص کاغذ پارهها” (محمد یعقوبی) تهران، تئاترشهر، سالن سایه؛ ۱۳۷۸
“مده”(اصغر محبی) تهران، تالار مولوی؛ ۱۳۷۹
“آرتور و اوئی” (مجید جعفری) تهران، تئاترشهر، سالن اصلی، ۱۳۷۹
“دل سگ” (محمد یعقوبی) تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ ۱۳۷۹
“کمدی شب سیزدهم” (حمید امجد) تهران، تئاترشهر، تالار اصلی؛ ۱۳۷۹
“شبهای آوینیون” (کورش نریمانی) تهران، جشنواره تئاتر فجر؛ ۱۳۷۹
“کمدی رژیسترها نمیمیرند” (حسین کیانی) تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ ۱۳۸۰
“یک دقیقه سکوت” (محمد یعقوبی) تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ ۱۳۸۰
“همان همیشگی” (ریما رامینفر) تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ ۱۳۸۱
“پاییز” (نادر برهانیمرند) تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ ۱۳۸۱
“۳۱/۶/۷۷” (علیرضا نادری) تهران، جشنواره تئاتر فجر؛ ۱۳۸۲
“مرگ دستفروش” (نادر برهانیمرند) تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ ۱۳۸۵
“شوایک” (کوروش نریمانی) تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ ۱۳۸۵
“رویای نیمه شب پاییز”(کیومرث مرادی) تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ ۱۳۸۷
“کابوسهای پیرمرد بازنشسته خائن ترسو” (نادر برهانیمرند) تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ ۱۳۸۷
“درس” (داریوش مهرجویی)، تئاتر ایرانشهر؛ ۱۳۸۹
“شکلک” (نغمه ثمینی)، مجموعه فرهنگی اکو، تالار شمس؛ ۱۳۹۲
«پائیز» (نادر برهانیمرند)، تئاتر ایرانشهر، سالن استاد ناظرزاده کرمانی؛ ۱۳۹۳
مجلس ضربت زدن (محمد رحمانیان)، تئاتر شهر، سالن اصلی؛ ۱۳۹۵
جوایز
بازیگری سوم، جشنواره تئاتر فجر، رقص کاغذ پارهها، ۱۳۷۸
تقدیر، جشنواره تئاتر فجر، شبهای آوینیون، ۱۳۷۹
جایزه اول مشترک، جشنواره تئاتر فجر، رژیستورها نمیمیرند، ۱۳۸۰
جایزه اول، جشنواره تئاتر فجر، یک دقیقه سکوت؛ ۱۳۸۰
بازیگری دوم، جشنواره تئاتر فجر (مشترک)، پاییز، ۱۳۸۱
بازیگری دوم، جشنواره تئاتر فجر (مشترک)، همان همیشگی، ۱۳۸۱
بهترین بازیگر طنز، سریال «بدون شرح» صدا و سیما؛ ۱۳۸۱
بهترین بازیگر سریال «برای آخرین بار» جشنواره شبکه ۵؛ ۱۳۸۴
بهترین بازیگر سریال «میوه ممنوعه» از دید تماشاگران خارج از کشور، شبکه جامجم؛ ۱۳۸۶
بهترین بازیگر سریال «زیر هشت» از دید تماشاگران خارج از کشور، شبکه جامجم؛ ۱۳۸۶
ستاره حسینی بازیگر جوان متولد 16 آذر ماه سال 1372 در تهران می باشد و 24 سال سن دارد.
ستاره حسینی فعالیت خود در عرصه بازیگر را از سال 1390 با حضور در تئاتر شروع نمود. و بعد از آن در چند سریال و فیلم سینمایی وارونگی حضور یافت.
اما حضور اصلی او در تلویزیون که باعث شناخته شدن و دیده شدن او بود بازی در سریال گسل به کارگردانی علیرضا بذرافشان می باشد که سال 96 پخش گردید.
او در نقش مرضیه اعتبار در این مجموعه حضور دارد . مرضیه دختر معاون وزیر که دانشجو پزشکی است و دختری باهوش و سخت گیر که قلبی مهربان دارد و البته جالب و بامزه و گاهی خشن است.
وی تا کنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد.
اینستاگرام ستاره حسینی : instagram / setarh_hosseiniii
نمایش ماه مهربون ناز نکن کارگردان مهدی مهدی آبادی ١٣٩٠.
نمایش گل کارگردان جعفرمهیاری سالن کانون پرورش فکری کودک و نوجوان 1391
سریال تعبیر وارونه یکک رویا به کارگردانی فریدون جیرانی 1393
فیلم سینمایی وارونگی به کارگردانی بهنام بهزادی (1394)
سریال جرخ و فلک (1395)
سریال گسل ( 1396)
دانلود فیلم یتیم خانه ایران
دانلود فیلم سینمایی ایرانی یتیم خانه ایران با لینک مستقیم و 4 کیفیت حجم کم رایگان
هفته آینده از سایت آریا پیکس
ژانر : تاریخی | سال ساخت : 1394 | کارگردان : ابوالقاسم طالبی | تاریخ پخش :مرداد 1396 |فرمت : MP4 | مدت زمان : 100 دقیقه
دانلود آنونس فیلم – Download
به زودی در همین جا قرار میگیرد – بعد از پخش
داستان فیلم یتیم خانه ایران : داستانش در اواخر قرن سیزدهم خورشیدی و زمان جنگ جهانی اول می گذرد تصویری کامل از فقر و بدبختی عظیمی که در ایناین فیلم داستان تعقیب و گریز میان جوانی به نام “محمدجواد” و یکی از فرماندهان ارتش انگلیس در ایران را روایت می کند.
بازیگران فیلم : علیرام نورایی , جعفر دهقان، فرخ نعمتی، قطب الدین صادقی، بهار محمد پور، مهدی صبایی، بهارک صالح نیا، والا شهیری، علی شادمان، ایمان صفا، مهری آل آقا، ، محسن حسینی، اصغر حیدری، ملیکا شعبان، مصطفی بهشتی، مجید معافی، حمید تاج دولتی و علی فرجام فر.
بیوگرافی و زندگینامه
ستاره اسکندری بازیگر زن سینما و تلویزیون متولد 25 خرداد 1353 در تربت حیدریه می باشد و 43 سال سن دارد.
تحصیلات : اسکندری دانشجوی انصرافی رشته مترجمی زبان انگلیسی می باشد.
وی فعالیت خود در بازیگری را از سال 1375 با حضور در فیلم سینمایی حریف دل شروع نمود.
وی دو خواهر به نام های لاله و سارا اسکندری و یک برادر به اسم سیامک دارد.
اوج کار ستاره اسکندری زمانی بود که وی به جای پوپک گلدره در سریال نرگس ایفای نقش نمود و از همان زمان به خوبی شناخته شد.
ستاره اسکندری چند سالی است که ازدواج کرده است . خواهر او این خبر را اعلام نموده است . تا کنون عکسی از همسرش منتشر نشده است.
اینستاگرام ستاره اسکندری : instagram/Setareheskandari
پدر ( عبدالواحد اسکندری ) ستاره اسکندری در سال 95 از دنیا رفت.
عکس از ستاره اسکندری و خواهرش لاله اسکندری که او هم از بازیگران و هنرمندان سینما است.
امسال در عرصه بازیگری در سینما کمکار بودید. دلیلش چیست؟
درگیر اجرای نمایش “هم هوایی” در فرانسه بودم و در حدود یک ماهی در پاریس بودیم و به همین دلیل نتوانستم چند پیشنهاد سینمایی را قبول کنم این شد که کمیکمکارتر شدم اما از آن طرف هم در شبکه خانگی سریال “دندون طلا” را داشتم که با اقبال مخاطبان روبرو شد و هم در عرصه تئاتر تجربیات خوبی را کسب کردم.
نوروز هر سال بسیاری از ایرانیان به سفر میروند. به بعنوان یک بازیگر مطرح چقدر سفر در زندگیتان جایگاه دارد؟ و آیا تا به حال پیش آمده به خاطر رفتن به یک سفر یک نقش خوب را رد کنید؟
بسته به شرایط دارد و اگر سفرم کاری و از اجبار و تعهد شغلی باشد پیشنهاد را رد میکنم. در شرایط سفرهای معمولی سفرم را کنسل میکنم و ترجیح میدهم فیلمنامه خوبی که پیشنهاد شده است را قبول کنم.
سفر رفتن چقدر تجربیات شما را زیاد کرده است؟
بسیار سفر تا پخته شود خامی؛ این یکی از ضربالمثلهای قدیمی ایرانی است که سالها پیش نیاکان ما آن را طرح کردهاند و طی قرون مختلف نیز همچنان این تعبیر پابرجاست و واقعیت است که هیچ چیز به اندازه سفر به تکامل نگاه و بینش شخصی یک آدم کمک نمیکند. دیدن فرهنگ و آداب و رسوم آدمهای مختلف در سراسر جهان دستاوردهای مهمی را برای بازیگر رقم میزند.
اگر بخواهید به صورت کلی بگویید آیا کل ایران را به طور کامل دیدهاید یا آن که هنوز هم باید سفرهایی بروید تا کارنامه ایرانگردیتان کامل شود.
به جز سه استان سیستان، کردستان و لرستان بقیه استانهای کشور را دیدهام و سفر به این سه استان برنامه سال 95 است!
معمولا در سفرهایتان در هتل اقامت میکنید یا ترجیح میدهید به سبک توریستهای حرفهای هر جا که شد اسباب اقامت را فراهم کنید.
لزوما نه، در خیلی از سفرها در طبیعت چادر میزنم. زیاد اهل رفتن به هتلهای لوکس نیستم. آخرین سفرم که خیلی خوش گذشت با خودروی شخصی بود و مدام در بین راه چادر میزدیم و از محیط طبیعی لذت میبردیم. این سفر از تهران شروع و به گیلان ، زنجان و قزوین ختم شد و جاهایی تاریخی مثل قلعه بابک و تخت سلیمان را دیدم.
در میان دوستان بازیگرتان هم پای سفر دارید.
نه، البته برخی از مواقع با سامیه لک سفر میروم.
شخصیتی که در فیلم “نیمه شب اتفاق افتاد “بازی میکنید یکی از متفاوتترین کاراکترهای کارنامه بازیگریتان است؛ زنی از طبقه پایین جامعه که به نظر میرسد برای داشتن زندگی بهتر با مردی مسن ازدواج میکند.
ازدواجش عاشقانه و نه از روی حسابگری است و البته ماحصل این ازدواج، داشتن زندگی بهتری برای او است. این زن خیلی متعهدانه پای زندگی مشترکش ایستاده است و به شوهرش اهمیت میدهد و مواظب او است.
برای پرداخت کاراکتر برخی از جملات را پس و پیش و عامیانه میگفتید. آیا برای رنگآمیزی نقش چنین رویکردی را دنبال کردید.
آن زن عامیانه حرف میزند و در کلان شهری مثل تهران شاهد حضور آدمهای با لهجه و فرهنگ مختلفی هستیم. در نوع حرف زدن این آدمها که پیشینه شهرستانی دارند آهنگ و نواهایی وجود دارد و به هرحال این زن جزو طبقه متوسطی است که متعلق به حاشیه تهران است.
آیا این نوع حرف زدن این شخصیت در فیلمنامه وجود داشت؟
وجود نداشت و پیشنهاد من بود و البته با همراهی کارگردان سعی کردم به آن ماهیتی واقعی بدهم تا به بلوغ برسد.
در کارنامه بازیگری شما هم نقشهای زنان روشنفکر و تحصیلکرده و هم زنان عامی و معمولی دیده میشود. آیا به ایفای نقشهای متفاوت اعتقاد دارید؟
جزو گروه بازیگرانی هستم که به تنوع نقش اعتقاد دارم و انتخابهایم در همین راستا است و دوست دارم دائما نقشهای متفاوتی را بازی کنم و از قالبهای گذشته بازیگریم دور شوم. این رویه نشأت گرفته از تربیت و تفکر تئاتریم است. در تئاتر بازیگر با شخصیتهای متفاوتی مواجه است. ممکن است در نمایشی نقش ژولیت را بازی کنید و یا زنان طبقه متوسط و فرودست. تنوع نقشها در تئاتر بیشتر و گستردهتر است.
آیا فیلم “نیمه شب اتفاق افتاد” یک اثر زنانه است؟
فیلمیاست که قهرمانهایش زن هستند اما فیلم زنانه و یا فمینیستی محسوب نمیشود و در فیلم نگاه زنان مختلف به مقوله عشق روایت میشود. به نظرم این فیلم اثری در رثای عشق است.
کار کردن با تینا پاکروان چگونه بود؟
یک همکاری خوب و درجه یک بود. تینا پاکروان جزو کارگردانهایی است که فضای اثرش را میشناسد و بر کارش هم مسلط است و تقریبا هم سن و سال هستیم و حرف هم را خوب میفهمیم. این همفکری با طلا معتضدی نویسنده فیلمنامه هم وجود داشت.
چقدر وجوهات اجتماعی در ساختار فیلم “نیمه شب…” وجود دارد؟
در فیلم بحث عشقهای نامتعارف مطرح میشود و اینکه چقدر به آدمهایی که درگیر چنین عشقهایی هستند حق میدهیم به هر حال داستان درباره مسألهای صحبت میکند که در جامعه با آن روبروییم و باید یاد بگیریم که برخوردی منصفانه با این مسأله داشته باشیم. یکی از اصلیترین ویژگیهای فیلم هم همین است یعنی کمک میکند مخاطبان ایرانی با دیدی عاقلانه به چنین عشقهایی بنگرند.
برای گذاراندن تعطیلات نوروزی چه برنامهای داید؟
سفرعید را امسال به خاطر بازی درسریال “زعفرانی” که این روزها در حال ضبط و فیلمبرداری برای پخش در ایام نوروز است از دست دادهام. این سریال محصول شبکه دو است و طبق برنامهریزی گروه تولید فیلمبرداریش تا دهم فروردین ادامه خواهد داشت و از طرفی در ایام نوروز اغلب شهرهای توریستی با تراکم مسافران نوروزی مواجه است و شلوغ و پر تراکم است و نمیشود از تعطیلات لذت برد. بنابراین ترجیح میدهم بعد از خاتمه تعطیلات نوروزی به سفر بروم.
حضورتان در سریالی نوروزی را چطور میبینید؟
دفعه اولی نیست که در یک سریال نوروزی بازی میکنم و چند سال قبل هم در ایام نوروز سریال “هفت سین” به کارگردانی یداله.. صمدی را بازی کرده بودم که اتفاقا بازخوردهای خوبی هم نسبت به آن صورت گرفت. در کل اینکه به عنوان بازیگر با بازی در سریال نوروزی زمانی که حال مردم خوب است کمکی میکنم به افزایش شادی و نشاط، حالم را خوب میکند.
برای سال بعد چه برنامهریزیهایی انجام دادهاید؟
من عاشق سفرم و امیدوارم سفرهای خوبی در سال آینده در پیش داشته باشم و همچنین نقشهای خوبی برای بازی در سینما و تلویزیون به من پیشنهاد شود.
فیلمهای سینمایی ستاره اسکندری
دریاچه ماهی (مریم دوستی، ۱۳۹۵)
خانه کاغذی (مهدی صباغ زاده، ۱۳۹۵)
نیمه شب اتفاق افتاد (۱۳۹۴)
نزدیکتر (۱۳۹۳)
فردا (۱۳۹۲)
ناخواسته (۱۳۹۲)
هیس! دخترها فریاد نمیزنند (۱۳۹۱، حضور افتخاری)
شیر تو شیر (۱۳۹۰)
آقا یوسف (۱۳۸۹)
ایستگاه آخر (اپیزود ملاقات) (۱۳۸۹)
چسب زخم (اپیزود ملاقات) (۱۳۸۹)
قبرستان غیرانتفاعی (۱۳۸۹)
قصه پریا (۱۳۸۹)
ملاقات (۱۳۸۹)
شبانهروز (۱۳۸۷)
شبانه (۱۳۸۴)
مواجهه (۱۳۸۳)
تارزن و تارزان (۱۳۸۰)
مسافر ری (۱۳۷۹)
حریف دل (۱۳۷۵)
سریال های ستاره اسکندری
ماجراهای خانه شماره ۱۳
نرگس (سیروس مقدم)
مرگ تدریجی یک رؤیا
فاکتور هشت
شوق پرواز
هفت سین
زعفرانی(۱۳۹۴)
سریال گمشدگان (1396)
تئاترهای ستاره اسکندری
رومئو ژولیت به کارگردانی علی رفیعی (۱۳۷۹)
دندون طلا به کارگردانی داوود میرباقری
سعادت لرزان مردمان تیره روز به کارگردانی محسن علیخانی
شب هزار و یکم به کارگردانی بهرام بیضایی
هم هوایی به کارگردانی افسانه ماهیان
دانلود فیلم سینمایی ایرانی سه بیگانه با 4 کیفیت متفاوت و لینک مستقیم و حجم کم به صورت کامل و بدون سانسور 1080p 720p
ژانر فیلم : کمدی طنز | کارگردان : مهدی مظلومی | تهیه کننده : مسعود ردایی | سال ساخت : 1393 | پخش در نمایش خانگی : مرداد 96
بازیگران فیلم ۳ بیگانه : حمید لولایی / امین حیایی/ محمدرضا شریفی نیا/ مجید صالحی/ لیلا اوتادی/ برزو ارجمند/ سحر قریشی/ حسین محب اهری/ رابعه اسکویی/ شیوا خسرو مهر/ علی کاظمی/ کیانوش گرامی/ .
داستان فیلم سه بیگانه : سه مامور خارجی است که برای انجام عملیاتی با یک نقشه دقیق و از پیش تعیین شده وارد ایران می شوند اما از لحظه ورود با موقعیت های ویژه ای روبرو می شوند که برنامه های آن ها را به هم می ریزد.
دانلود تیزر فیلم – Download
دانلود با کیفیت 1080p
دانلود با کیفیت 720p
دانلود با کیفیت 480p
دانلود با کیفیت 360p
پخش آنلاین آنونس فیلم
دانلود فیلم سینمایی نهنگ عنبر ۲ با لینک مستقیم و 4 کیفیت مختلف hd
ژانر فیلم : طنز , کمدی / سال ساخت : 1395 / کارگردان : سامان مقدم
بازیگران : رضا عطاران, مهناز افشار,حسام نواب صفوی,ویشکا آسایش و …
تاریخ پخش در شبکه نمایش خانگی : نامشخص – بزودی
لینکهای دانلود | Download Link
دانلود با کیفیت 1080p
دانلود با کیفیت 720p
دانلود با کیفیت 480p
دانلود با کیفیت 360P
توجه : این فیلم به صورت رایگان قرار نخواهد گرفت و باید به صورت قانونی دانلود نمایید.
تیزر فیلم – دانلود
بخش های رایگان فیلم
دانلود آهنگهای فیلم نهنگ عنبر 2
داستان فیلم : این فیلم در ادامه سری اول ساخته شد است و ماجرای با عروسی ارژنگ و رویا آغاز میگردد . این زوج در راه سفر به شمال به مرور خاطرات خود در گذشته می پردازند و بیشتر داستان فلش بک به گذشته است.
بیوگرافی و زندگینامه
شهاب حسینی بازیگر سینما و تلویزیون و تئاتر متولد 14 بهمن 1352 در تهران می باشد و 44 سال سن دارد.
تحصیلات : وی دارای تحصیلات نا تمام در رشته روانشناسی دانشگاه تهران است.
شروع بازیگری در تلویزیون را از سال 1379 با سریال پس از باران آغاز کرد و فعالیت سینمایی خود را از سال 1380 با بازی در فیلم رخساره ساخته امیر قویدل آغاز نمود.
شهاب حسینی از همان ابتدای شروعش در بازیگری توانست به خوبی دیده شود و جوایز متعددی از جشنواره های داخلی و خارجی دریافت کرده است.
وی در سال 1387 با بازی در فیلم سوپر استار،سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. برای بازی در فیلم جدایی نادر از سیمین برنده جایزه خرس نقره ای بهترین بازیگر مرد از جشنواره فیلم برلین شد. همچنین او در جشنواره فیلم کن 2016 با بازی در فیلم فروشنده به کارگردانی اصغر فرهادی، توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص دهد.
وی در سال 94 با حضور در سریال شهرزاد در نقش قباد به کارگردانی حسن فتحی توانست بازی بسیار حرفه ای از خود ارائه دهد که شاهد حضورش در فصل دوم سریال هم نیز هستیم.
شهاب حسینی متاهل است و در سال 74 با پریچهر قنبری ازدواج کرده است و حاصل این ازدواج نیز دو فرزند پسر است.
ماجرای آشنایی شهاب حسینی با همسرش پریچهر
شهاب حسینی:22 ساله بودم که با بچه های تئاتر دانشگاه تهران کار می کردم. تا قبل از این که همسرم را ببینم، قصد ازدواج نداشتم تا این که روزگار ما را در برابر هم قرار داد. به او پیشنهاد آشنایی دادم اما همسرم هیچ اعتقادی به اینگونه دوستی ها و آشنایی ها نداشت و گفت:اگر کسی واقعا عاشق است و تمایل قلبی برای رسیدن به دختر مورد علاقه اش دارد،
باید در این راه صادقانه گام بردارد و بنابراین موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم و مصمم به ازدواج شدم. بعد از 4-3 ماه نامزدی، عقد کردیم و بعد از 3 سال من سیدشهاب الدین 22ساله و پریچهر 15 ساله زندگی مشترکمان را با تمام کم و کاستی هایش شروع کردیم و تا امروز باوجود همه سختی ها و فراز و نشیب ها در تمام مدت در کنار هم بودیم.
اینستاگرام شهاب حسینی : instagram / shahaab_hosseini
شهاب حسینی 2 پسر به نام های محمد امین که 13 سال دارد و امیرعلی که 6 سال دارد است.
شهاب حسینی و فرزندانش
شهاب حسینی و خانواده اش
نوزاد نیمه شب زمستان
متولد زمستان هستم. درست بعد از 9 ماه متولد شدم، حین تولد 3 کیلو و 700
گرم وزن داشتم. ساعت به دنیا آمدنم هم 3 و 30 دقیقه نیمه شب بود. پدر و
مادرم در جوانی ازدواج کردند، آنها وقتی مرا به دنیا آوردند که سرگرم جمع و
جور کردن زندگی شان بودند.
سرشکستگی های کودکی
دوران کودکی من به شیطنت های مختلف با پسربچه ها گذشت. مادرم می گفت تو
پسر شری بودی. روزی که به خاطر سر بازی سرم را با نمره 4 اصلاح کردم، دیدم
سرم از 9 ناحیه شکسته است. با توجه به اینکه زمان وقوع 5-4 مورد از این
شکستگی ها را به خاطر نمی آورم، باید آنها را به دوران کودکی ام نسبت داد.
جز سر از نواحی دیگری همچون صورت و دست و پا هم بارها دچار جراحت های
مختلف شدم.
توپ چرمی عید
در خانواده پدری نوه اول بودم. ا رتباط ما با فامیل مادرم بیشتر بود تا با
اقوام پدر. دوست ندارم از نقطه نظر مهر و محبت کسی را برتر از دیگری
بدانم. هر دو خانواده به اندازه وسع خودشان محبت می کردند. یادم می آید که
مادر پدرم بهترین عیدی ها را می داد. یک بار از او یک توپ چرمی فوتبال عیدی
گرفتم. آن موقع این هدیه بسیار گرانبها بود و هر کسی توپ چرمی نداشت.
دوستان بزرگ تر از من
دوستی بخش مهمی از روند شکل گیری نگاه و بزرگ شدن همه ماست. دانش عمومی من
تا حدودی خیابانی است و محصول رفاقت با هم محلی ها. کودکی من در حد فاصل
میان دو خیابان هاشمی و سپه غربی گذشت. دوستی داشتم به نام رضا که هم خیلی
صمیمی بودیم و هم به صورت متوالی با هم کتک کاری می کردیم. ضمن آنکه اهل
دوستی با بزرگ تر از خودم بودم، ولی مایلم از رفقا به خصوص در مسائل مختلف
درس بگیرم؛ براساس این رویه حالا اکثر دوستانم بالای 40 سال سن دارند.
از دست دادن رفیق قدیمی
دوست نداشتم قلدر محل باشم. با این حال همیشه در جمع بچه محل ها به حساب
می آمدم. نوجوانی من حول و حوش خیابان فاطمی گذشت. هرقدر بزرگ تر می شدم،
دایره ارتباطاتم گسترش می یافت. درنتیجه به تمایل برخی بچه ها برای انجام
کارهای خلاف پی بردم. در آن دوره یکی از بهترین دوستانم را به خاطر اعتیاد
به مواد مخدر از دست دادم.
کلکسیون ماشین های من
در مرور خاطرات هر پسربچه ای انگار وجود اسباب بازی اتومبیل، امری ناگزیر
است. مادر من هم برایم از این ماشین های کوچک اسباب بازی می خرید. مجموعه
ای جمع کرده بودم که در آن 150 ماشین کوچک به چشم می خورد. هنگام اسباب
کشی، اسباب بازی ها را جا گذاشتم. 2 هفته بعد که فهمیدم کیسه حاوی ماشین ها
نیست، از این موضوع بسیار ناراحت شدم.
دور ایران با مادر امدادگر
اول دبستان را در مدرسه بامداد نو گذراندم. سال بعد به خاطر کار مادرم به
خرم آباد نقل مکان کردیم؛ او امدادگر سیار بود. سال های دوم، سوم و چهارم
را در خرم آباد خواندم. دوران بسیار بدی بود. از جنگ تحمیلی خاطرات ناراحت
کننده ای در ذهنم باقی مانده است. آن موقع این طور احساس می کردم که عراقی
ها با کشتن مردم بی سلاح تفریح می کنند.
شاگرد گوشه گیر کلاس
حضور در یک محیط جنگی، دوری از تهران و اکثریت فامیل به انضمام نگرانی
هایی که به خاطر شغل مادرم در آنجا متوجه ما بود، باعث شد تا در بازگشت به
تهران احساس غریبی کنم و در کلاس پنجم شاگردی آرام و گوشه گیر باشم. معلمی
که بیشتر از بقیه معلم های دوره ابتدایی دوستش داشتم، معلم کلاس پنجم من
بود. در ابتدایی دانش آموز متوسطی بودم و هیچ گاه مبصری را تجربه نکردم.
تجدید شدن مبصر کلاس
دوران راهنمایی بود، از کودکی درآمده بودیم و می خواستیم شبیه بزرگ ترها
رفتار کنیم. همین تغییر وضعیت به شدت روی درس خواندنم تاثیر گذاشت و باعث
شد افت کنم. سال دوم راهنمایی بودم که در درس های ریاضی، علوم و عربی کارم
به شهریورماه کشید. در راهنمایی نیز ورزشم فوتبال بود و این بار طعم مبصری
را چشیدم. سال سوم مرا مبصر کلاس مان کردند.
دیپلم با اعمال شاقه
نزدیک امتحانات ثلث سوم سال سوم دبیرستان بود که به شدت دچار بیماری یرقان
شدم. حالم به قدری خراب بود که نمی توانستم از خانه خارج شوم. معده ام
حتی
آب خوردن را هم پس می زد. به خاطر بیماری نتوانستم در امتحانات شرکت کنم.
به همین خاطر سال سوم را دوبار خواندم و سرانجام دیپلم را با معدل تقریبا
خوبی گرفتم.
یک روانشناس در راه کانادا
آنقدر به خودم اطمینان داشتم که فقط در کنکور سراسری شرکت کردم. مطمئن
بودم که قبول می شوم، اما نشدم. سال بعد در دانشگاه آزاد جواز ورود به
رشته بازیگری را به دست آوردم. اما آن موقع چون این حرفه برایم مطرح نبود،
صبر کردم تا نتایج سراسری هم مشخص شود. با قبولی در رشته روانشناسی به
دانشگاه سراسری نقل مکان کردم. دو سال درس خواندم و بعد انصراف دادم. عمویم
مقیم کانادا بود. قصد داشتم هرچه سریع تر به او برسم و در کانادا ادامه
تحصیل بدهم. همین تصمیم باعث شد تا درس را نیمه کاره رها کنم. حالا که به
گذشته ها فکر می کنم، می بینم درس شیرینی را رها کردم.
راننده پرمسوولیت ارتش
برای سفر به خارج یک سال تلاش کردم. وقتی نشد، رفتم سربازی؛ به این امید
که بعد از پایان خدمت بروم. افتادم ارتش. در تیپ 65 نیروهای ویژه خدمت،
کردم و راننده بودم. رانندگی در خدمت، کار سخت و پرمسوولیتی است.
معافیت به خاطر بیماری
بعد از 18 ماه خدمت دچار خونریزی معده شدم. مرا به بیمارستان 5022 منتقل
کردند. آنجا به من گفتند تو نباید به خدمت می آمدی. تو به خاطر
وضع معده ات می توانستی از معافیت پزشکی استفاده کنی. باتوجه به اضافه
هایی که خورده بودم ترجیح دادم معاف شوم. این گونه بود که سر 18 ماه با
خدمت خداحافظی کردم.
در سربازی عاشق پریچهر شدم
راستش در دوران سربازی بود که عاشق شدم. عاشق همسرم. همین موضوع تحمل
سربازی را برایم سخت می کرد. افسری که نمی خواهم اسمش را ببرم متوجه این
ماجرا شد و تا می توانست به پر و پایم پیچید تا آزارم دهد. راننده ها در
زمان استراحت شان نباید نگهبانی بدهند،
با این حال او مرا می فرستاد سر پست تا نتوانم مرخصی بگیرم و از پادگان خارج شوم. همسرم (پریچهر) را در دانشگاه دیدم. یک روز از سربازی مرخصی گرفتم تا سری به رفقای دانشجو بزنم. دیدم دختر خانم زیبا، ساده و محجوبی سرگرم مطالعه کتاب هایش است. هرچه خواستم با او ارتباط برقرار کنم، نشد که نشد. با این حال در نگاهش چیزی دیدم که تشویقم کرد به ادامه راهی که منجر به ازدواج شد.
خانواده یا بازیگری
کار ما به قدری سخت است و دوری از خانواده در آن به چشم می خورد که گاهی
می بینم چقدر بابت این موضوع شرمنده زن و بچه هایم شده ام. یک بار وقتی
پسرم را دیدم غرق حیرت شدم. لحظه ای فکر کردم او چقدر بزرگ شده و من این را
ندیده ام. خانواده من در این سال ها از این مسائل بسیار آسیب دیده اند و
خوب که فکر می کنم از خودم می پرسم واقعا این کارها ارزش این آزار ناخواسته
خانواده را داشت یا نه؟!
روشن شدن تکلیف تجرد
شماری از جوان ها می گویند تا جوانی باید جوانی کنی، بنابراین باید با
تاخیر تن به ازدواج داد. هرگز این اعتقاد را قبول نداشته و ندارم. همیشه
مایل بودم تکلیفم خیلی زود مشخص شود، به همین دلیل من هم مثل پدر و مادرم
در ابتدای دوران جوانی ازدواجکردم.
ازدواج بدون سنگ اندازی
خانواده من و همسرم از نظر تقسیم بندی های اجتماعی هم گروه بودند؛ به همین
خاطر به سرعت با هم صمیمی شدند طوری که پدرخانمم می گفت ما دخترمان را با
پسر شما عوض کردیم. هیچ کدام سنگی جلوی پای ما نگذاشتند. مهریه هم به
میزانی تعیین شد که من و همسرم روی آن توافق داشتیم. من و همسرم در همه
زمینه ها با هم توافق داریم. او مشکلات کاری مرا خیلی خوب درک می کند.
همسرم مدتی در فرهنگسراهای بانو و شفق گریم درس می داد. در ضمن نقاش خوبی
هم هست.
اتودهای باستان شناس اسبق
زمانی دوست داشتم باستان شناس شوم. این حس به مرور از بین رفت و جایش را
به بازیگری داد. بین سال های 71 تا 72 بود که در کلاس های استاد سمندریان
شرکت کردم. ضمن دستیابی به فنون بازیگری، این کلاس ها محاسن دیگری هم برای
ما داشت. به خاطر شرکت در کلاس های بازیگری استاد بود که جرات کردم کارهای
مختلف را اتود بزنم. ترسم از بازی در حضور جمعیت ریخت و صاحب اعتمادبه نفس
شدم.
ستاره ها در دانشگاه
در دانشگاه با بچه های دانشکده هنر، تئاتر کار می کردم. از آن جمع پارسا
پیروزفر و یوسف تیموری به بازیگرانی مطرح تبدیل شدند. اولین کار تصویری من
برنامه زنده اکسیژن بود که در آن مجری بودم. این برنامه زمان خودش مخاطبان
زیادی را جذب کرد.
برای اجرا در شبکه های 2 و 3 و حتی جام جم صاحب برنامه شدم. البته در آن دوره و در اجراهایم بیشتر یک مجری بازیگر بودم که برایم جذابیت زیادی داشت. وقتی تماشاگر از کارم راضی است لذت می برم، اما هیچ وقت کاری که انجام داده ام به نظرم آرمانی و ایده آل نیست. به نظرم همیشه می توان بهتر بود.
گفتگو با پریچهر قنبری همسر شهاب حسینی
همسر شهاب بودن، چه حسی دارد؟
شهاب همیشه به صورت علنی قدردان زحمات همسرش بوده و هر موقع توانسته در مجامع عمومی از او تشکر کرده است. او حتی یکی از کلیدی ترین نقش های فیلمش را به او داد تا برای همیشه این تشکر در تاریخ ثبت شود. اما اگر می خواهید بدانید پریچهر قنبری چه ناگفته هایی از زندگی مشترک شان دارد، گزیده حرف هایش در سال های اخیر در گفت و گو با مجله زندگی ایده آل و نشست خبری و رونمایی از فیلم ساکن طبقه وسط، ساخته شهاب حسینی را برای تان جمع کرده ایم.
شهاب واقعا چه کاره است؟
شهاب هیچ وقت کافه دار نبوده است. بعد از تولد محمدامین مدتی در خانه بودم
و همان موقع دوست داشت فضای دوستانه و صمیمانه ای را برای گپ وگفتمان
ایجاد کند؛ فضایی سالم و خانوادگی و بیشتر به خاطر ما کافه را راه انداخت.
در مورد مجری گری هم باید بگویم او بیان خیلی شیوایی داشته و بانک کلمات زیادی در ذهنش دارد. من هم به عنوان همسرش همیشه از این توانایی او لذت می برم و گاهی اوقات هم غبطه می خورم که چطور نمی توانم مانند او حرف بزنم. در مورد بازیگری هم دیگر حرفی نزنم بهتر است؛ استاد است دیگر. (خنده) در مورد کارگردانی هم باید بگویم به عنوان تجربه اول خیلی خوب بود؛ تجربه ای که خودش هم در بازی و کارگردانی شریک بود.
بهترین پدر دنیاست
به جرات می توانم بگویم او بهترین پدر دنیاست. خیلی به بچه هایش علاقه
دارد و گاهی اوقات حس می کنم بیشتر از من، آنها را دوست دارد. خیلی عجیب
است. من هم آنها را دوست دارم اما حس می کنم که شهاب بیشتر از من و عجیب تر
به آنها علاقه مند است.
با تمام سختی های شغلی شهاب همیشه کنار ما بوده است. خیلی وقت ها پیش می آید که برای تمرکز کردن احتیاج به سکوت دارد. حس و حال بازیگری شبیه کارهای دیگر نیست که درست مانند بقیه از خواب بلند شوید، به مغازه یا اداره بروید و … . باید روح را بسازید که بتوانید نقشی را ایفا کنید. شاید جاهایی از هم دور افتادیم اما همیشه با هم بودیم و عشقی که نسبت به هم داشتیم، رابطه مان را محکم تر می کرد.
دیگر برخورد مردم اذیتم نمی کند
برخوردهای مردم خیلی عجیب است. این عجیبی آنقدر زیاد است که هیچ خاطره واضحی از آنها را به خاطر نمی آورم اما خیلی زیاد است. قبل از این خیلی بیشتر اذیت می شدم اما همیشه می گویند هر قدر سن بالاتر می رود، تجربه ها بیشتر می شود و در برخورد با اتفاقات جامعه برخورد پخته تری را می توانیم از خودمان نشان دهیم.
پسران هنرمند ما
پسر کوچکم، امیرعلی چهار ساله است و البته خیلی هم بازیگر است. در یک لحظه می تواند عصبانی باشد و با عصبانیت حرف بزند و در همان لحظه می خندد و جواب می دهد. درواقع یک صحنه را به راحتی با دو زاویه و دو شخصیت تحویل ما می دهد. (خنده) از طرفی دیگر محمدامین استعداد زیادی در زمینه نقاشی دارد و بیشتر دوست دارد نقاشی بکشد. به نظرم یک استعداد هنری ذاتی در زندگی آنها وجود دارد و ما نمی توانیم منکر آن شویم.
با اوج گرفتن شهاب خودم را می بینم
اینکه شاهد باشی همسرت با سرعت و شتاب، همه سرازیری ها را طی می کند و تو در حاشیه ای ـ یعنی با وجود اینکه همسرش بودی و هستی و شاید نزدیک ترین فرد زندگی او درست مثل دیگران که از بیرون شاهد رشد او هستند باید از پشت صحنه تماشاگر صعودش باشی ـ در ظاهر سخت به نظر می رسد اما این تنها یک بخش از ماجراست؛ یعنی چیزی که شاید از بیرون قابل دیدن و تصور و قضاوت است.
اما یک بخش دیگر ماجرا تصویری است که من و شهاب خودمان از زندگی مشترک مان داریم. خیلی ها حتی با نگاه شان بارها از من پرسیدند که تو چطور نشستی تا شهاب روزبه روز محکم تر بایستد اما حقیقت برای من چیز دیگری است. با اوج گرفتن شهاب من خودم را می بینم که رشد می کنم.
در مراحلی از زندگی احساس کردیم اینجا آخر خط است
ما با هم بزرگ شده و با گذشت زمان با همه کم و کیف روحیات هم آشنا شده ایم. در طول تمام این سال ها زیروبم صدای یکدیگر را به خوبی احساس می کنیم؛ بنابراین حتی در مراحلی از زندگی که احساس می کردیم اینجا و این بار دیگر آخر خط است، همان حس آشنایی که در وجود هر دوی مان بود، ما را به صبر و مدارا دعوت می کرد. من خودم را از شهاب جدا نمی دانم. در این 18 سال زندگی مشترک ما با هم بزرگ شدیم. هر اتفاقی که برای او می افتاد من در کنارش بودم و از همراهی با او لذت می بردم.
فیلمهای سینمایی شهاب حسینی
۱ – امتحان نهایی (۱۳۹۵)
۲ – لابی (۱۳۹۵)
۳ – برادرم خسرو (۱۳۹۴)
۴ – چهارشنبه (۱۳۹۴)
۵ – سایههای موازی (۱۳۹۴)
۶ – فروشنده (۱۳۹۴)
۷ – دوران عاشقی (۱۳۹۳)
۸ – طعم شیرین خیال (۱۳۹۳)
۹ – پنج ستاره (۱۳۹۲)
۱۰ – ساکن طبقه وسط (۱۳۹۲)
۱۱ – آشغال های دوست داشتنی (۱۳۹۱)
۱۲ – حوض نقاشی (۱۳۹۱)
۱۳ – هیس! دخترها فریاد نمی زنند (۱۳۹۱)
۱۴ – من و زیبا (۱۳۹۰)
۱۵ – یکی می خواد باهات حرف بزنه (۱۳۹۰)
۱۶ – آفریقا (۱۳۸۹)
۱۷ – برف روی شیروانی داغ (۱۳۸۹)
۱۸ – جدایی نادر از سیمین (۱۳۸۹)
۱۹ – خانه پدری (۱۳۸۹)
۲۰ – سوت پایان (۱۳۸۹)
۲۱ – پرسه در مه (۱۳۸۸)
۲۲ – آناهیتا (۱۳۸۷)
۲۳ – حوالی اتوبان (۱۳۸۷)
۲۴ – درباره الی (۱۳۸۷)
۲۵ – دل شکسته (۱۳۸۷)
۲۶ – سایه وحشت (۱۳۸۷)
۲۷ – سوپراستار (۱۳۸۷)
۲۸ – نیلوفر (۱۳۸۷)
۲۹ – پرچم های قلعه کاوه (۱۳۸۶)
۳۰ – محیا (۱۳۸۶)
۳۱ – ایستگاه بهشت (۱۳۸۵)
۳۲ – بچه های ابدی (۱۳۸۵)
۳۳ – غیرمنتظره (۱۳۸۵)
۳۴ – قصه عشق (۱۳۸۵)
۳۵ – باغ آلوچه (۱۳۸۴)
۳۶ – پیشنهاد 50 میلیونی (۱۳۸۴)
۳۷ – قتل آنلاین (۱۳۸۴)
۳۸ – رستگاری در 20/8 دقیقه (۱۳۸۳)
۳۹ – گرداب (۱۳۸۳)
۴۰ – الهه زیگورات (۱۳۸۲)
۴۱ – شمعی در باد (۱۳۸۲)
۴۲ – این زن حرف نمی زند (۱۳۸۱)
۴۳ – زهر عسل (۱۳۸۱)
۴۴ – واکنش پنجم (۱۳۸۱)
۴۵ – آدمک ها (۱۳۸۰)
۴۶ – رخساره (۱۳۸۰)
سریالهای شهاب حسینی
شهرزاد (فصل 1 و 2)
پس از باران 1379
همسفر 1380
پلیس جوان 1380
تب سرد 1382
مدار صفر درجه 1385
رقص پرواز 1385
شوق پرواز 1388
سرزمین کهن (کمال تبریزی، 1389)
کارگرانی های شهاب حسینی
ساکن طبقه وسط
تاتر های شهاب حسینی
اعتراف ( 1396)
برکرانه باد
افسانه
ملاقات
مستند
کربلا جغرافیای یک تاریخ ۱۳۹۵
من ناصر حجازی هستم… ۱۳۹۴
ساکن صحرای سکوت ۱۳۹۰
دانلود رایگان فیلم سینمایی خوب بد جلف با لینک مستقیم و چهار کیفیت بالا HD
دانلود پیش فروش قرار گرفت.
کارگردان : پیمان قاسمخانی | ژانر : کمدی پلیسی | سال ساخت : 1395 | فرمت : MP4 | مدت زمان : 105 دقیقه
خوب بد جلف به کارگردانی پیمان قاسم خانی توانست در زمان اکران خود به فروش بی سابقه ای دست پیدا کند و به یکی از پرفروش ترین فیلمهای اکران شده در تاریخ سینمای ایران قرار گیرد.
لینک های خرید و دانلود فیلم | Download Link
خرید و دانلود کیفیت HQ 1080p (قیمت : 2500 تومان – حجم : 3.85GB)
خرید و دانلود کیفیت 1080p (قیمت : 2000 تومان – حجم : 1.6GB)
خرید و دانلود کیفیت 720p (قیمت : 1800 تومان – حجم : 1.25GB)
خرید و دانلود کیفیت حجم کم 480p (قیمت : 1500 تومان – حجم : 670MB)
کارگردان فیلم : مانی حقیقی
مخاطب: بزرگسالان
نوع فیلم: سینمایی
موضوع و ژانر : طنز
تیزر ویدیویی فیلم – دانلود
بازیگران : حمید فرخ تژاد / سام درخشانی / پژمان جمشیدی / ویشکا آسایش / آزاده صمدی / بهاره رهنما / نیوشا ضیغمی / رضا رویگری / مجید مظفری و …
خلاصه داستان : یک کارگردان هنرى سینما از طرف تهیه کننده اش تحت فشار است تا از دو بازیگر تجارى براى بازى در نقشهاى اصلى فیلمش استفاده کند. از نظر کارگردان آنها بدترین انتخاب هاى ممکن هستند، اما اگر مى خواهد که فیلم را بسازد مجبور است در مدت کوتاهى آنها را به نقش هایشان نزدیک کند، و این کار آسانى نیست. . .