بیوگرافی و زندگینامه
سپیده خداوردی بازیگر زن سینما و تلویزیون متولد 6 اردیبهشت 1360 در تهران می باشد و هم اکنون 36 سال سن دارد.
خداوردی دارای مدرک ادبیات نمایشی و کارگردانی از دانشگاه آزاد اراک می باشد.
وی فعالیت هنری خود را از سال 1379 با بازی در مجموعه بچه های خیابان ساخته همایون اسعدیان آغاز نمود. وی با حضور در سریال از یادرفته و آوای باران توانست به خوبی شناخته شود. وی به تازگی نیز در سریال محکومین که شبهای زمستان 96 پخش میگردد به عنوان بازیگر اصلی حضور دارد.
خداوردی 22 سال سابقه فعالیت حرفهای در زمینه موسیقی دارد و نوازنده ارکستر ملی و نوازنده شهبانگ در گروه استاد محمدرضا شجریان و … است.
سپیده خداوردی متاهل است و حدود 5 سال است که با امین نظری ازدواج کرده است .
همسرم امین نظری دانش آموخته رشته فیلمسازی در فرانسه هستند و در زمینه موسیقی هم فعالیت می کنند و نوازنده گیتارالکتریک می باشند. وقتی با همسرم در پشت صحنه فیلم «عصر پاییزی» آشنا شدم، حس کردم که زبان مشترک زیادی با هم داریم و برای این که نظرات و احساسات مان را به یکدیگر نزدیک تر کنیم، احتیاجی به صرف زمان طولانی نداریم، به همین خار وقتی موضوع ازدواج به میان آمد حس کردم او می تواند شریک خوبی برای من باشد، به همین خاطر زندگی مشترکمان را با هم آغاز کردیم.
آدرس پیج اینستاگرام : Insatgram/Sepidehkhodaverdi
سپیده خداوردی هم اکنون یک فرزند پسر دارد که اسمش سانیار است.
دوست دارم پسرم نسبت به موسیقی بی تفاوت نباشد
این بازیگر درباره فرزندش که یک پسر است می گوید: من سالها به موازات کار بازیگری در عرصه موسیقی فعال بودم و دلبستگی زیادی به این حرفه دارم و از آنجا که همسرم هم در این حیطه فعالیت میکند دوست دارم پسرم وقتی بزرگ میشود نسبت به موسیقی بی تفاوت نباشد، در این حوزه کار کند. البته دوست دارم فعالیتش در این حرفه دلی باشد.
چقدر از سفره هفت سین چیدن لذت می برید؟
– راستش من بیشتر از سفره هفت سین چیدن مادرم لذت می بردم چون واقعا خوشگل و با عشق می چیند و هر سالش با سال دیگر تفاوت دارد. من خودم هم می چینم ولی تا حالا پیش نیامده که با خودم بگویم آخ جون امسال سفره هفت سین بچینم و این را خیلی دوست دارم که عیدها اصلا تهران نباشم و فضای جدیدی را در سال جدید تجربه کنم.
پس اهل سبزه گره زدن هم هستید؟
– اگر عمری برای سبزه باقی بماند بله، چون همیشه سبزه من به گره زدن و به جوی رود آب انداختن نمی رسد و خیلی زود خراب می شود ولی من همیشه در فضای سبز می روم و این کار را می کنم.
بیشتر دوست دارید عیدی تان نقدی باشد یا غیرنقدی؟
مشخصا نقدی.
چرا؟
– خب، چون اگر نقدی باشد قطعا خودم می روم و چیزی که دوست دارم را با آن می خرم و حتی برای کسی که کادو را می دهد هم می تواند شیرین تر باشد. از همان بچگی هم به این صورت بودم که کادویی که برام می گرفتند باید به سلیقه ام می آمد چه از نظر رنگ چه از نظرات دیگر چون اگر غیر از این باشد ترجیح می دهم نداشته باشم چون به نظرم حسی به آن ندارم.
جای خالی در میان سین های سفره هفت سین تان احساس می کنید؟
– جای خالی راستش نه چون سانیار که آمد خود من هم سپیده هستم پس نه جای خالی حس نمی کنم. راستش خیلی دوست دارم سانیار را داخل سفره هفت سین بگذارم و هشت سین بچینم ولی متاسفانه آنقدر شیطونه نمی ماند.
چند سال اخیر عید برای شما رنگ و بوی دیگری دارد، عید با یک کوچولو چه رنگ و بویی دارد؟
– یک سال که بار دار بودم و سال بعدش هم که سانیار به دنیا آمده بود و می توانم بگویم بدترین عید دوران عیدم، عید سال 95 بود چون به خاطر مریضی سانیار تا صبح بیمارستان بودیم و اصلا آن سال نرسیدم سفره هفت سین بچینم و عید امسال هم که کمی بزرگ تر شده و باید بهش نزدیک تر بشوم تا ببینیم چه می شود و انشاءالله هر چه پیش آید خوش آید. البته فکر کردن به چیدمان سفره هفت سین برای خانواده های بچه دار یکم سخت تر است چون مگر می شود بچه داشته باشید و بتوانید چیزی برای تزیین دم دست بگذارید.
به سانیار امسال عیدی هم می دهید؟
– قطعا، چرا که نمی دهم. تازه پیش پیش می دهم.
چه چیزی به او می دهید؟
– باب اسفنجی و ماشین خیلی دوست دارد وسعی می کنم هر چیزی که خوشحالش می کند را برایش تهیه کنم چون خودم هدیه گرفتن را خیلی دوست دارم برای همین هر موقع از سر کار بر می گردم خانه برای سانیار یک هدیه کوچک هم شده می گیرم چون مطمئنم خوشحال می شود.
حضور فرزند در زندگی حرفه ای کاری شما چه تاثیری داشته، اصلا تاثیرش مثبت بوده یا منفی؟
– تاثیر خاصی نداشته که حالا بخواهم بگویم مثبت بوده یا منفی چون حوزه خانوادگی من بسترش طوری است که کارم چه باشد چه نباشد پیش می رود و فقط شاید مسائل کمی سخت تر شود مثل زمانی که شما ازدواج می کنید و همه این تاثیر مستقیم روی تعهد شما در زندگی شخصیتان است و اصلا ربط و ارتباطی با کم کاری یا پرکاری من ندارد.
از شیطنت ها یا بازیگوشی های سانیار خسته نمی شوم
شیطنت سانیار به کی رفته؟
– راستش احتمالا به پدرش رفته اما این را بگویم هنوز بین به کی رفتن شیطنت سانیار در خانواده ما دعواست، خانواده من می گویند سپیده که اصلا شیطون نبوده، خانواده همسرم هم می گویند والا اصلا ما بین مان بچه شیطان نداشتیم. خب این هم یکی از شیرینی های بچه است که بعضی از صفاتش آخر هم مشخص نمی شود به چه کسی رفته است اما به نظر من به پدرش رفته است.
کدام شیطنتش شما را دیگر کلافه می کند؟
– ببینید سانیار زیاد شیطون نیست، زیادی پر انرژی و کنجکاوه یا شاید هم ما مثل قدیمی ها نمی توانیم پا به پای بچه بدویم فکر خمی کنیم بچه های مان شیطون هستند ولی در کل من از شیطنت ها یا بازیگوشی های سانیار خسته نمی شوم، بیشتر از اینکه توانم آنقدر نیست که پا به پایش باشم ناراحت می شوم.
اهل ورزش کردن هم هستید؟
– ای وای. دست روی دلم نگذارید که خون است. ورزش کمترین زمانش برای من پیاده روی و هر روز یا سه روز در هفته استخر رفتن بود ولی از زمانی که کوچولومون به دنیا آمده من به دلایل مختلف نتوانستم ورزش بکنم و حالا ورزش کردن من همین سر کار رفتن و آمدن شده است و در مجموع به امید روزی که مهد برود و بس.
سفر زیاد می روید؟
– خیلی دوست دارم سفر زیاد بروم ولی شما بگویید امسال کجا بروم؟ من شمال و آن سوی مرزها را دوست دارم چون احساس می کنم بتوانم فرهنگ و تجربه ای جدید کسب کنم.
از سفرهای کاری آن سوی مرزها خاطره ای برای مان تعریف کنید؟
– سفرهایی که با استاد شجریان و ارکسترهای شهناز داشتم بهترین سفرهای من بودند. در این سفرها من یک کنسرت داشتم در بلژیک که قبلش در هلند کنسرت داشتیم و من صبح که بلند شدم دیدم سازم دسته اش از بیخ شکسته است و من کنسرت بلژیک را نزدم ولی استاد شجریان تقریبا یک روز نصفی زمان گذاشتند و ساز مرا درست کردند. یادم می آید کنسرت بعدی که در فرانسه بود که می خواستیم برویم من کل راه را گریه کردم که چرا سازم شکسته است ولی خدا را شکر مشکل حل شد و من توانستم به گروه بپیوندم. خاطرهای که گفتم به نظرم سال 2011 یا 2012 بود.
خبری از استاد دارید؟
– راستش همان خبری که شما دارید که خدا را شکر حال شان بهتر است.
اگر قرار باشد جایی بروید و لذت ببرید کجا می روید؟
– یک کافه برای خوردن یک قهوه تلخ البته نه زیاد تلخ با موزیک خیلی خوب و بعدش هم بروم فضای سبز ببینم.
از لحاظ مناسبتی یا به تعبیری حیوانی متولد چه سالی هستید؟
– از لحاظ حیوانی متولد سال گاو هستم و باز از لحاظ حیوانی متولد سال خروس هستم و بعد دیگه روز نداریم که بخواهم بگویم.
رابطه تان به حیوانات چطور است؟
– کلا از حیوان می ترسم و حیوانات را دوست ندارم ولی به نظرم خیلی آرامم مثل گاو و اگر هم کسی اذیتم کند و پا روی دمم بگذارد خیلی جنگی مثل خروس می شوم.
چقدر محبوب و مشهور هستید؟
– فکر می کنم محبوب هستم ولی مشهور و سوپراستار به نظرم زیاد نیستم و اصلا هم باهاش مشکل ندارم چون معتقدم بازیگر بودن با شهرت خیلی فرق می کند.کسی که هنر را برای خود هنر بخواهد زیاد درگیر حواشی نمی شود و آهسته و پیوسته جلو می رود تا کار با کیفیت را انجام دهد.
به عنوان سوال آخر سال 95 ما از شما، سپیده خانم خداوردی را تعریف کنید.
– من کلا آدم مهربانی هستم و همه را دوست دارم و نگاهم نسبت به همه چیز مثبت است و بسیار به نظم اهمیت می دهم. این نظم را هم از پدرم به ارث بردم. همیشه ما در بچگی مضطرب بودیم که وای نکنه بابا بره ما جا بمونیم چون همیشه پدرم خیلی سر وقت بود و مثلا سر صبحانه خوردن روزهای مدرسه اگر کمی دیر می کردیم می گفت تا پنج دقیقه دیگر پایین نباشید من رفتم.
و پایان…
– امیدوارم سال جدید برای همه سال خوبی باشد و همه سالی سرشار از خوشی و سلامت را سپری کنند و ما را نه تنها در این سال بلکه در همه سال های پیش رو دعا کنند.
سریال محکومین (1396)
در قصهها زندگی میکنند (۱۳۹۵، داود بیدل)
شبهای سبز (داود بیدل)
یکی از میان همه به کارگردانی ابراهیم شیبانی
آوای باران (۱۳۹۲)
عصر پاییزی (۱۳۹۲)
پروانه (۱۳۹۲)
به خاطر مونا (۱۳۹۱)
سهمی برای دوست (۱۳۹۱)
از یاد رفته (۱۳۹۰)
گیلعاد (۱۳۸۸)
بچههای خیابان (۱۳۸۲)
فیلم کوتاه هستی
فیلم کوتاه روزی روزگاری
فیلم مستند-داستانی حوض ایرانی به کارگردانی پریسا عشقی
تله فیلم ها
یک گوشه پاک و پر نور (۱۳۸۷)
کابوس به کارگردانی رضا بهشتی
قهوه اسپرسو به کارگردانی رضا بهشتی
راز فانوس به کارگردانی انوش جعفریان
بومرنگ به کارگردانی اسماعیل فلاح پور
فیلم سینمایی غافل
به خاطر مونا (۱۳۹۱)
جایی بالاتر از ابرها به کارگردانی موسی پایین محله
تئاتر
تئاتر آنتیگونه
پاریس شهر خوبی برای فراموشی نیست
هیچکس مثل تو مال این جا نیست
با جانی دپ در فتوشاپ
فیلمهای سینمایی :
پیمان (۱۳۹۰)
ایستگاه بهشت (۱۳۸۵)